موهبت بینایی(چشم سوم)
۱۴
مرداد
موهبت بینایی
زمانی که دخترم حدود چهار سال داشت، روزی از روزها با او روی زمین نشسته
بودم و با هم صحبت میکردیم که ناگهان در زاویه خارج از دیدم یک مرد کوچولو با قدی
حدود شش اینچ که لباسهای سبزی به تن کرده بود، ظاهر شد. و با اشاره به ما گفت:
"دور شو وو ..."، البته کلمه «شو» را چنان مسخره اَدا کرد که من خندهام
گرفت و بلافاصله ناپدید شد. من به دخترم گفتم تو هم آن چیزی را که من دیدم دیدی؟ و
دختر بدون درنگ گفت: "همان آدم کوچولو رو میگین، بله دیدم".
به این بهانه از دخترم پرسیدم تو از این موجودات زیاد میبینی، و او
بلافاصله پاسخ داد: "بله پدر گاهی اوقات میبینیم".
میخواستم در اینجا این نکته را یاد آور شوم که ما وقتی بزرگتر میشویم این
دیدنها را از دست میدهیم و معمولاً از زمانی که مدرسه را آغاز میکنیم شروع میشود،
و در واقع این شروع، پایان موهبت بینائی است.
وقتی به سن هشت یا نه سال میرسیم، دیگر دیدن سطوح دیگر برایمان مشکل میشود
و سنین سیزده و چهارده، دیگر پایان ملاقات دنیاهای دیگر فرا میرسد. تنها راهی که
به شما توصیه میکنم برای موهبت دیدن این است که یاد بگیریم چشمان روحمان را باز
نگه داریم. داستانهای ماهانتا – جلد اول – فصل سوم – سفر روح
- ۰ نظر
- ۱۴ مرداد ۹۰ ، ۱۵:۳۵
- ۳۲۱ نمایش