دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

پیوندها
تمرین خارج کردن روح از بدن از طریق تجسم طناب پروا روح تمرین کنید، اگر اولین شاید چندمین بار با جدیت امتحان کنید، اتفاق عجیبی در بدنتان خواهید افتاد1- فشار گرفتگی و سوزش در پیشانی2- ارتعاش یا لرزش در شکم یا سینه و نقاط چاکرای اعضای بدن3- ... اولین پرواز روح  من بوسیله طناب-استاد آرام شروع اولین مرتبه استفاده خود از طناب را می آورم که آن را بعنوان یک نظریه ماندگار بررسی می کردم. بر بستر خود در حالیکه درباره نظریه جدید خود فکر می کردم آرمیدم. مشغول ابداع روشی بودم که برای نابینایان نیز مفید باشد. روشی که هیچگونه نیازی به تجسم بصری نداشته باشد. به نظریه استفاده از حس لامسه رسیده بودم که بر بدن اثیری اعمال شود؛ «تصور لمسی»، زیرا این حس قویاً در افراد نابینا وجود دارد.چند دقیقه در بستر خود آرام گرفتم و آن نظریه را در ذهن خود بررسی کردم و ضمناً بدن خود را کاملاً وانهاده کرده ، آرام ساختم و آماده خواب شدم. سپس تصمیم گرفتم که آن را بیازمایم تا ببینم آیا واقعاً عملی است یا نه. توجه: هیچ یک از روشهای معمولِ وانهادگی، آرام ساختن ذهنی و انرژی دادن به چاکراها را به کار نگرفتم. فقط می خواستم ببینم که آیا می توان از این طریق بر بدن اثیری اعمال فشار نمود یا نه. دستان تخیلی خود را دراز کردم و شروع به بالا رفتن از طناب نمودم، دستی بالای دست دیگر. در معده ام و در قسمت بالای بدنم احساس تهوع کردم و در استخوانهای بدنم احساس عدم تعادل و در بازوها و ساق پاهایم احساس قلقلک و خارش نمودم. ذهنم را آرام ساخته، افکارم را متوقف نموده و اراده ام را بر عمل بالا رفتن متمرکز نمودم. فشار عظیمی را که بر بدن اثیری ام اعمـــال می شد احساس می کردم. سر و بالاتنه اثیری ام کم کم آزاد می گشت و سعی می کردم به تبعیت از خط فشاری که ایجاد کرده بودم از طناب بالا روم.                در حالیکه هنوز از طناب آویزان بودم، احساس کردم امواج مغزی ام به سطح آلفا فروکش کرد و به محض اینکه وارد حالت خلسه شدم احساس سنگینی نمودم. به بالا رفتن ادامه دادم و حالت خلسه ام عمیق تر گشت و بدنم حالا دیگر فلج شد. باز هم بالاتر رفتم. چاکراهایم باز شده و ارتعاشات شروع شدند. در شگفت شدم، من فقط دو دقیقه این کار را انجام داده بودم! به بالارفتن ادامه دادم و بدن اثیری ام به زودی با صدای وزوز از بدن فیزیکی ام رها گشت. این فرایند بکلی با هرگونه فرایند خروج دیگری که قبلاً انجام داده بودم متفاوت بود. بازتاب خروج به نظر نمی رسید فرصتی برای قطع شدن داشته باشد و به سرعت مرا از بدنم خارج ساخت. من بدون اغراق خود را از بدن خویش بیرون کشیده بودم و در بالای بدن فیزیکی خویش شناور بودم، در حالیکه از وجود خود در بستر نیز آگاهی داشتم. چون اتاقم بسیار تاریک بود، رفتم که از دیوار عبور کنم و وارد اتاق دیگری شوم که نور بیشتری داشت. ناگهان وارد دنیای عجیبی شدم. با خود فکر کردم « در کدام جهنمی هستم؟» روشنائی بسیار کم بود و مه غلیظی همه جا را فرا گرفته بود. بنای بزرگی با یک سقف کاهگلی قدیمی در برابرم قرار داشت. در یک طرفم نرده های یک خانه که از الوارهای خشن ساخته شده بود قرلر داشت. آنسوی خانه را نگریستم و انعکاس نور را در آب مشاهده کردم. در آنسوی خانه دریاچه ای وجود داشت. این منظره هیچگونه احساسی را در من برنیانگیخت و احساس دلتنگی نمودم. بنابراین سعی کردم بر قلمرو دیگری در عمق رویای خویش بروم. به دستان خود نگاه کردم. این کار معمولاً مفید است. دستانم سفید و رنگ پریـده و غیـر واقعـی به نظــــــــر می رسید و به سرعت مانند یخ سفیدی که تحت تأثیر شعله آتش باشد شروع به ذوب شدن کرد. انگشتانم فوراً قطع شدند و بازوانم نیز بدنبال دستهایم ناپدید گشتند. سعی کردم آنها را بازسازی کنم. با تمرکز سعی کردم شکل اصلی آنها را تجسم کنم و موفق هم شدم. ولی به محض اینکه کار تمرکز را متوقف ساختم دوباره شروع به محو شدن کردند. سپس به خود آمدم، چرا این صحنه تا این حد در نظرم آشنا است. من درون یک تصویر بودم. تصویری را روی دیوار، دقیقاً در همان مکانی که از دیوار عبور کردم آویخته ام. تصویر یک خانه قدیمی با بام کاه گلی و نرده هائی از دیوار خشن در اطراف آن. دریاچه ای در پشت آن قرار دارد و منظره اوایل صبح را نشان می دهد که خورشید اندک اندک همه جا را چراغانی می سازد. هیچگونه تردیدی در آن مورد نداشتم. من درون آن تصویر بودم. دیگر کافی بود. هوا آنقدر تاریک بود که نمی توانستم از مناظری که ضمن خروج می دیدم لذت ببرم یا کاری انجام دهم. بر بدن فیزیکی خود که هنوز می توانستم احساسش کنم تمرکز نمودم. بر حرکت دادن دهان و چشمانم تمرکز نمودم و این کار مرا فوراً به بدن فیزیکی ام بازگرداند. برخاستم در بسترم نشستم و در حالیکه نتایج این تجربه ام را یادداشت می کردم درباره آن اندیشیدم. دوباره دراز کشیدم و سعی کردم باز هم از طناب بالا روم. ظرف چند دقیقه دوباره از بدنم خارج شدم. با خود فکر کردم«چقدر عالی است!» در بالای بدنم شناور بودم و به اطراف اتاق می نگریستم. در آنجا در تاریکی، تصویری بر روی دیوار قرار داشت. همان تصویری که تصادفاً واردش شده بودم. دوباره بطرف تصویر رفتم. فقط برای اینکه ببینم آیا دوباره همان اتفاق می افتد یا نه. همین که به آن نزدیک شدم بزرگتر و بزرگتر شد. و بنظر می رسید که به داخل آن کشیده می شوم. به محض اینکه در بالای یآن قرار گرفتم، به جای عبور از دیوار و تصویر به نظر می رسید که به فضای آن وارد می شوم و در آنجا دوباره در آن فضای مرطوب با نور ضعیف و آن خانه قدیمی و نرده هایش قرار داشتم. همه چیز در آن اطراف واقعی می نمود. نرده ها چوبی بودند و حتی هوا بوی دیگری داشت ، بوی مزرعه ای باتلاقی به مشام می رسید. تصویر را دوباره ترک کرده و به بدن خود بازگشته و باز هم در دفتر یادداشتم همه چیز را یادداشت کردم. بیشتر شب را در آنجا آرمیدم و درباره اتفاقی که رخ داده بود اندیشیدم و پیامهای رمز و راز گونه آن را بررسی کردم. معنای آنها چه بود. و بدین گونه « پرواز روح به واقعیتی معنوی» را کشف نمودم. این روش فعلاً مرحله کودکی خود را می گذراند و صرفاً روشی ناهموار جهت خلق دنیایی است که بر پایه عادات ما بوجود می آید. تصمیم دارم در آینده نزدیک آزمایشهای بیشتری در این مورد انجام دهم شاید ابهامات آن را برطرف نمایم.احساس کردن طناب در پرواز روح یک تکه ربان، نخ یا طناب را به سقف اتاق خود بگونه ای سنجاق کنید که انتهای آن در دسترس شما بوده و با دراز کردن دست بتوانید آن را لمس کنید. چندین بار دست خود را دراز کنید و آن را لمس نمائید تا اینکه ذهناً با فاصله آن مأنوس شوید. این ربان فقط یک وسیله لمسی کمکی است. با لمس این ربان شما با مختصات فضائی طنابی که نامرئی و تخیلی است مأ نوس می شوید. این ربان هم در ذهن و هم در قالب فکری شما رشد می کند و گرفتن و بالا رفتن از آن را با دستان تخیلی در عالم تخیل برای شما آسانتر می سازد. توجه: شما در واقع مجبور نیستید طناب را هر بار ببینید یا آن را مجسم کنید. فقط باید بتوانید محل آن را حدس بزنید. این روش مطلقاً نیازی به استفاده از تجسم ندارد. با دراز کردن دست و آویزان شدن به این طناب نامرئی و تخیلی که با استفاده از دستهای تخیلی انجام می گیرد، آگاهی بدنی با یک محل طبیعی و نیرومند به بیرون از بدن منتقل می گردد که حاصل فشاری مستقیم بر یک نقطه از بدن اثیری می باشد.  یک تغییر جزئی در روش استفاده از طناب در پرواز روح توجه: یک تغییر جزئی مناسب در مورد روش ساده استفاده از طناب این است که ترتیب کامل تمرینهای بالا کشیدن انرژی و تقویت چاکراها را ابتدا انجام داده و سپس خروج حقیقی را بطور جداگانه انجام دهیم. تمرینها را به ترتیب انجام دهید ولی چاکراها را نبندید. برخیزید و در یک وقفه چند دقیقه ای کمی استراحت کنید. چای بنوشید و غیره. سپس در حالی که سرحال هستید به طرف بستر یا صندلی بروید. چند ثانیه را صرف وانهادگی کنید و بعد مستقیماً به سراغ طناب بروید. این کار سبب افزایش ذخیره انرژی چاکرائی در طی خروج می گردد.   منبع: استاد آرام- تجسم خلاق_________________________________________________توجه: اگر می خواهید از طریق طناب پرواز روح استفاده کنی اول باید شرایط زیر رعایت کنید1- موقعی که بالا کشید طناب توسط تجسم باید فقط به طناب فکر کنید و اگر چند بار به موضع دیگری فکر کنید، زیاد موفق شدن کالبد روحی از بدن خارج نخواهید شد،‌ و لمس طنابی هم باید احساس کنید. زیاد باید دقت کنید.این یکی از روشهاست« کودکی می خواهد  دوچرخه سواری یاد بگیرد ولی چندبار شکست خورد و از زمین افتاده و کم کم یاد گرفتن دوچرخه سواری را طی می کند تا نیافتد»
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۹/۰۳/۰۱
  • ۲۱۲۸ نمایش
  • مسعود .ع

برون فکنی

خارج شدن روح از بدن

پرواز روح

نظرات (۷)

واقعا تونستی؟ ترسناک نبود؟ کار سختی انجام ندادی؟ تا حالا تمرین داشتی؟
سلام استاد...
استاد میترسم.ی بار این کارو انجام دادم انگار صدا داخل بدنمو میشنیدم تق و لق هاشو...
اما موفق نشدم.حتی ب مرحله ای هم رسیدم کنترل اعضای بدنمو نواشتم اما هیچ اتفاقی نیوفتاد...
فرداش ک بیدار شدم تمام اعضای بدنم درد میکرد حتی وقتی دستمو فشار میدادم تا 5 دقیقه درد میگرفت...
استاد التماست میکنم کمکم کن.یا ایمیلم یا وبسایتم...
استاد...خواهش میکنم.
خدانگهدار و پشتیبانتون.
منتظرتونم.
پاسخ:
ایمیلت چک کن
سلام
این روش ابداع رابرت بروس هست و معروفه به تخیل لمسی 
خجالت آوره که چنین دزدی های علمی  بشه
پاسخ:
نمی دونم ولله
کدومشو میگی؟
مگه وکیلشی؟

واقعا مطالب وبلاگتون خیلی خیلی جالبه و  واقعاخوشم اومد..


فقد نمیدونم واقعا این چیزا عملیه؟

ینی کسی ک مث من صفره مطلقه تو این زمینه میتونه کاری کنه؟

واقعا شما خودتون اینا رو انجام دادین؟

منن میتونم انجام بدم؟

خدایی خیلی خیلی خیلی ترسناکه...

اگ تو همون حالت بمونی و نشه برگردی چی؟
درود بر شما،من چند بار از روش های دیگه استفاده کردم اما متاسفانه به جز یک بار که غیر ارادی بود و خیلی کوتاه ،موفق به انجام این کار نشدم. کاش امکانش بود کسی باشه که به ما که تازه میخواییم برون فکنی رو تجربه کنیم بیشتر کمک کنه و راهنمایی بشیم .
ممنون
پاسخ:
سلام
بهتره ریکی کار کنی
http://jyoti-marga.in
خجالت بکشید از این دزدی های علمی!
این روش را استاد رابرت بروس ابداع کرده بنام تخیل لمسی در کتاب دینامیک اختری
اگه کسی بخاواد واقعا برونفکنی ارادی بکنه باید مطالب این کتاب رو بخوبی یاد بگیره و 
تمریناتش رو چند ماه انجام بده
سلام با این تمرینات می تونیم به هر تصویری وارد بشیم؟من هم به یک عکسی که مربوط به یه فیلم میشه خیلی علاقه دارم واقعا می تونم با برون فکنی وارد اون بشم؟فقط یک بار چند سال پیش در یک حالت خواب و بیداری تونستم از بدنم خارج بشم و جز خودم اونم از فاصله خیلی نزدیک هیچی دیگه ندیدم و اونقدر ترسیدم که سریع برگشتم تمرین ها را هم از کتاب پرواز روح انجام داده بودم اگر میشه در مورد وارد شدن به اون تصویر توضیح بدین خیلی ممنونم از شما
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی