دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

پیوندها
متافیزیک و چشم سوم - دکتر مطلب برازنده(قسمت دوم)کینه به دل گرفتن سبب شده که انسان دایم به شخص مقابل فکر نموده، با مکانسیم‌هایی که ذکر شد، به مرتبه‌ی آن شخص نزول نماید. برای همین توصیه شده که در این موارد اشخاص را ببخشید و از گناه آنها درگذرید و کینه‌ی آنها را به دل نگیرید. این در درجه‌ی اول به نفع خود شما است. چشم سوم عامل بهره گرفتن از جادوی سیاه نیز می‌باشد. جادوی سیاه به معنی استفاده‌های منفی از توانایی‌های متافیزیکی و نیروهای ماورائی بر علیه دیگران می‌باشد. هدف از این کار آسیب رساندن به دیگران و اذیت نمودن آنها است. جادوی سیاه در فرهنگ‌ها و ملل مختلف به شیوه‌های متفاوتی به‌کار می‌رود. در جادوی سیاه با اعمال فیزیکی و ماورائی که انجام می‌شود، حجم زیادی انرژی منفی از چشم سوم عامل به سمت فرد مورد نظر ارسال می‌گردد، این انرژی‌های منفی با نمود فیزیکی و ماورائی خود تاثیرات منفی بر جسم و روان سوژه می‌گذارد. هر یک از چاکراها از لحاظ فیزیکی و متافیزیکی با بخش‌های مختلف و عملکردهای متفاوتی از وجود انسان در ارتباط هستند. به عبارت دقیق‌تر، هر یک از چاکراهای اصلی با ساختار و عملکرد تمام کالبدهای هفت‌گانه انسان در ارتباط است. چشم سوم نیز با آناتومی و فیزیولوژیِ جسم و پاراآناتومی و پارافیزیولوژیِ روان و روح در ارتباط است. ارتباط آجنا با جسم فیزیکی را از نظر اهمیت می‌توان به سه بخش تقسیم نمود: اول غدد درون‌ریز، دوم سیستم عصبی، سوم سایر ارگان‌ها. در بخش اول، چشم دل به‌طور مشخص با غده‌ی پینه‌آل و غده‌ی هیپوفیز در ارتباط است. در بخش دوم با سیستم عصبی مرکزی و به‌طور دقیق با مغز و بخش گردنی نخاع ارتباط دارد. حواس پنج‌گانه نیز با آجنا مرتبط است. در بخش سوم می‌توان از چشم‌ها، گوش‌ها، بینی و سینوسهای پیشانی، گونه و بینی نام برد. برخی اعتقاد دارند که چشم سوم با سیستم ایمنی نیز در ارتباط است. عده‌ای دیگر معتقدند که سیستم ایمنی به چاکرای شماره‌ی یک مربوط می‌شود. به یاد داشته باشید که اعصاب و غدد درون‌ریز از مهم‌ترین بخش‌های جسم فیزیکی می‌باشند، چون تمام عملکردهای فیزیکی از بُعد مادی در نهایت به این دو بخش برمی‌گردد، در اصل این دو بخش رهبر و مسؤول کنترل و هدایت تمام اعمال فیزیکی در جسم می‌باشند. تمام فعل و انفعالات فیزیکی توسط اعصاب و غدد درون‌ریز تنظیم می‌شوند. این دو بخش مکمل یکدیگر می‌باشند.  همانطور که گفتیم در سطح آناتومیک وفیزیولوژیک هر چاکرا با قسمتی از سیستم عصبی و غدد درون‌ریز در ارتباط است. هرچند که چـاکراها به تناسب محل قـرار گـرفتن‌شان با بخش‌های مختلفی از جسم فیزیـکی در ارتباطـند، ولـی ارتباطشان با غدد درون‌ریز بسیار حایز اهمیت است. به‌طوری که بین چاکراها و غدد درون‌ریز ارتباطات و تأثیرات متقابل وجود دارد. به عبارت دیگر هر چاکرا دارای یک معادل فیزیکی مشخص در کالبد فیزیکی است. معادل فیزیکی چاکرای آجنا غده‌ی پینه‎آل (غده‌ی صنوبری) است. البته برخی اعتقاد دارند که معادل این چاکرا غده‌ی هیپوفیز است و غده‌ی پینه‎آل را به چاکرای شماره‌ی هفت ارتباط می‎دهند. از آنجا که چشم سوم به وسیله‌ی عنصر نور کنترل می‎شود و با توجه به ساختار و عملکرد غده‌ی پینه‎آل به نظر می‎رسد که چشم سوم در ارتباط با این غده باشد. غده‌ی پینه‎آل برای بیش از دو هزار سال موضوع مطالعات فلسفی بوده است. هم‌چنین پزشکان و دانشمندان تا مدت‌ها درباره‌ی عملکرد دقیق آن سردرگم بوده‎اند. به هرحال امروزه آخرین مطالعات پزشکی نشان می‎دهد که غده‌ی پینه‎آل در توانایی‌های روحی انسان نقش مهمی دارد. از بین ارگان‌های بدنِ انسان هیچ ارگان دیگری به اندازه‌ی غده‎ی پینه‎آل در جهت تکامل دچار تغییر و تحول نشده است. تحقیقاتی که روی فسیل‎های به جا مانده از اعصار گذشته انجام شده، نشان داده است که غده‌ی پینه‎آل مانند یک چشم فیزیکی سوم عمل می‎کرده، که به نور و تاریکی حساس بوده است. این واقعیت درباره‌ی گونه‎های منقرض شده‎ای مانند «برونتوساراس» و سایر مهره‎داران دوزیست ابتدایی اثبات شده است. حتی امروزه در حیوانات پست‌تر مانند قورباغه، غده‌ی پینه‎آل، نور را حس می‎کند. در جریان تکامل گونه‎ها از خزندگان تا پرندگان، حیوانات و سرانجام انسان، سلول‌های حس‎گر غده‌ی پینه‎آل، به وسیله سلول‌های دیگر جایگزین شده‎اند و در تکامل یافته‎ترین مهره‎داران مانند انسان دیگر اثری از سلول‌های گیرنده‌ی نور در غده‌ی پینه‎آل به جا نمانده است. در پستانداران غده‌ی پینه‎آل تقریباً در وسط مغز قرار گرفته است. این غده به رنگ سفید و به شکل میوه‌ی کاج است. در انسان این غده به نسبت بلندتر است و حدود ۱۰۰ میلی‎گرم وزن دارد. بعد از بلوغ، این غده با فرآیند رسوب کلسیم سفت می‎شود اما عملکرد آن تغییری نمی‎کند. سال‌ها پیش دانشمندان کشف کرده‎اند که در پسران جوان دچار تومورهای اطراف غده‌ی پینه‎آل، رشد زودرس اندامهای تناسلی روی می‎دهد، درحالی‌که در پسران دچار تومورهای غده‌ی پینه‎آل، تکامل صفات ثانویه جنسی به تأخیر می‎افتد. علت این است که تومورهای اطراف غده‌ی پینه‎آل عملکرد آن را مهار می‎کنند. درحالی‌که وقتی خود غده دچار تومور شده است، فعالیت آن بیشتر از حد عادی است و بنابراین رشد جنسی را به تأخیر می‎اندازد. یکی از فیزیولوژیست‎های مشهور در آزمایشگاه نشان داده است که غده‌ی پینه‎آل یک ساعت بیولوژیک حساس است که با استفاده از ریتم روزانه‌ی انرژی عصبی، ترشح غدد درون‌ریز را تحریک می‎کند. این فعالیت عصبی تحریک کننده توسط نور ایجاد می‎شود. او هم‌چنین کشف کرده است که غده‌ی پینه‎آل هورمون ملاتونین تولید می‎کند، این هورمون در هیچ ارگان فیزیکی دیگری تولید نمی‎شود. ملاتونین علاوه بر تأثیراتش بر رنگدانه ملانین در پوست، در زنان باعث کاهش اندازه تخمدان‌ها و افزایش مدت سیکل قاعدگی ماهانه می‎شود. به‎طور کلی این هورمون عملکرد جنسی انسان را کاهش می‎دهد. غده‌ی پینه‎آل فقط در هنگام تاریکی، هورمون ملاتونین تولید می‎کند، پس از گذشت شش ساعت از تاریکی اندازه‌ی غده‌ی پینه‎آل افزایش می‎یابد و برای تولید ملاتونین فعال می‎شود. وقتی روشنایی دوباره پدیدار می‎شود تولید ملاتونین کاهش می‎یابد. این پدیده، مشابه عملکرد غده‌ی هیپوفیز است که هورمون آدرنوکورتیکوتروپ را بین ساعت سه تا شش صبح تولید می‎کند. این هورمون فعال کننده‌ی غدد آدرنال (فوق کلیوی) است. غده‌ی پینه‎آل که در دنیای مدرن، عملکرد خود را به عنوان یک ارگان حس‎گر نور از دست داده است، با دریافت نور توسط چشم‌ها کنترل می‎شود، به این ترتیب که چشم‌ها بر سیستم عصبی سمپاتیک تأثیر گذاشته، سیستم سمپاتیک هم به نوبه‌ی خود غده‌ی پینه‎آل را فعال یا غیرفعال می‎کند. غده‌ی پینه‎آل هورمون دیگری به نام اسکوروتونین هم تولید می‎کند. این هورمون در هنگام روشنایی تولید می‎شود. در شرایط روشنایی پایدار غده‌ی پینه‎آل تولید ملاتونین را متوقف می‎کند و به‌طور مداوم به تولید مقادیر بالای اسکوروتونین می‎پردازد. از سوی دیگر در تاریکی پایدار تولید اسکوروتونین ادامه می‎یابد. تولید این هورمون هنگام روز در بالاترین حد و هنگام شب در پایین‎ترین حد است، حتی اگر محیط به‌طور مداوم تاریک باشد. هم‌چنین مشخص شده است که برداشتن چشم‌ها یا قطع کردن سیستم سمپاتیک موش‎ها اثری مشابه قرار دادن آنها در تاریکی مداوم دارد. به هر حال در این شرایط ریتم روزانه‌ی تولید اسکوروتونین به‌طور طبیعی ادامه پیدا می‎کند. چرخه روزانه‌ی روشنایی، در چرخه‎های فعالیت غدد بسیاری از حیوانات پست‎تر نیز نقش مهمی دارد. افزایش نور خورشید در فصل بهار باعث رشد غدد جنسی و آغاز چرخه‌ی تولید مثل و جفت‎گیری در بسیاری از پرندگان و پستاندارانی که تولید مثل سالانه دارند، می‎شود. چرخه‌ی روزانه‌ی روشنایی و تاریکی با انواع ریتم‌های روزانه‌ی پستانداران مانند چرخه‌ی ترشح هورمون‌های جنسیِ غدد فوق کلیوی هم‌زمانی دارد. در قورباغه‎ها غده‌ی پینه‎آل ارگانی است که از سلول‌های ویژه چشم تشکیل یافته، این چشم سوم در قورباغه‎ها یک ارگان حس‎گر نور است. در استرالیا گونه‎ای از مار وجود دارد که نحوه‌ی قرار گیری فلس‌های روی سر او نشان دهنده‌ی یک چشم سوم است. با برداشتن فلس‌ها می‎توان یک چشم فیزیکی کامل را مشاهده کرد. هم‌چنین تحقیقات اولیه روی غده‌ی پینه‎آل نشان داده است که سلول‌های این غده ذاتاً سلول‌های چشمی بوده‎اند، با تکامل بشر چشم سوم عملکرد خود را به عنوان یک چشم فیزیکی از دست داده، مغز اطراف آن را فراگرفته و آنچه ما اکنون غده‌ی پینه‎آل می‎نامیم، بر جای مانده است. انسان اولیه از لحاظ عقلانی پیشرفته نبوده، حیات او عمدتاً به غریزه و شهود وابسته بوده است، که هر دو از طریق چاکرای آجنا عمل می‎کنند. چاکرای آجنا با غده‌ی پینه‎آل و این غده با سیستم عصبی سمپاتیک در ارتباط است. اکثر اعمال انسان اولیه را سیستم عصبی سمپاتیک کنترل می‎کرده، زیرا سیستم عصبی مرکزی انسانِ اولیه (مغز و نخاع) به حد کافی تکامل یافته نبوده است. بنابراین زندگی انسان اولیه و عملکرد سیستم عصبی سمپاتیک او به‌طور عمده به تکانه‌های کالبد اختری وابسته بوده است. با تکامل بشر، سیستم عصبی سمپاتیک مهار شده و سیستم عصبی مرکزی به میزان قابل توجهی تکامل پیدا کرده است. به این ترتیب کالبد اختری نیز مهار شده، هر چند هنوز با ارسال پیام به پایانه فیزیکیِ چاکرای آجنا یعنی غده‌ی پینه‎آل در مغز به فعالیت خود ادامه می‎دهد. انسان امروزی با این مغز تکامل یافته می‎تواند از دانش اختری سود ببرد. از آنجا که در انسان مدرن فرآیندهای عقلانی و فعالیت سیستم عصبی مرکزی غالب شده‎اند، فعالیت معنوی انسان دچار مشکل و نقصان شده است. دانش کسب شده در سطوح فرامادی در مغز اختری یا ذهن پدیدار می‎شود و از طریق کالبد اختری به مغز فیزیکی می‎رسد. غده‌ی پینه‎آل با چاکرای آجنا ارتباط دارد وآجنا نیز به نوبه‌ی خود با کالبد ذهنی در ارتباط است. غده‌ی پینه‎آل به عنوان یک ارگان فیزیکی انتقال دهنده‌ی افکار از یک مغز به مغز دیگر یا از سطح بالاتر به مغز فیزیکی عمل می‎کند. اما انسان اغلب از ماهیت این دانش یا نحوه‌ی ارتباط با آن آگاهی ندارد، زیرا اکثر مردم از سطوح بالاتر، آگاهی ندارند و توانایی‌های معنوی آنها درگیر تکانه‎ها و فرآیندهای ذهنی است. بسیاری از مردم نسبت به فرآیندهای سطح بالا حساسند، اما عدم آگاهی آنها ناشی از فقدان ارتباط با سیستم عصبی سمپاتیک است. ممکن است فردی در سطح اختری آگاه و فعال باشد، اما به علت عدم ارتباط بین سیستم‎های فیزیکی و اختری در آگاهی او وقفه وجود داشته باشد. هر چقدر که آگاهی در سطح اختری زنده و فعال باشد، نمی‎تواند خاطره‌ی تجربیات آگاهی برتر را به مغز فیزیکی انتقال دهد، مگر این‌که ارتباط‎های مذکور فعال باشند. بسیاری از متافیزیسین‎ها معتقدند که غده‌ی پینه‎آل و سیستم پیچیده‌‌ی عصبی مربوط به آن پس از مدت‌های طولانی تمرین مراقبه دچار تغییر عملی می‎شود. این موضوع توسط بسیاری از دانشمندان که روی فعالیت الکتریکی مغز تحقیق کرده‎اند، اثبات شده است. آنها دریافته‎اند که وقتی انسان در حالت بیداری و هوشیاری معمولی به سر می‎برد، امواج الکتریکی مغز که در این حالت امواج بتا نام دارند و توسط قشر مخ تولید می‎شوند، دارای طول موج کم و فرکانس زیاد هستند. وقتی فرد چشمانش را می‎بندد و ذهن او در حالت آرامش و در عین حال هوشیاری قرار دارد، تغییر ناگهانی در شکل امواج مغز به وجود می‎آید، طول موج امواج بیشتر شده، فرکانس آنها کاهش می‎یابد. این امواج را امواج آلفا می‎نامند، که وجود آنها هم در دانشجویان مبتدی و هم در استادان متافیزیک نشان داده شده است. دیده شده که مراقبه کنندگان با تجربه و استادان پیشرفته‌ی متافیزیک دارای یک موج مغزی دیگری به نام تتا می‎باشند، امواج تتا نسبت به امواج آلفا دارای طول موج بیشتر و فرکانس کمتر می‎باشند. نکته جالب توجه این است که این امواج تتا به‌طور طبیعی تنها در مبتلایان به بیماری صرع در زمان حمله‎های صرع ماژور دیده می‎شود. یک توضیح ممکن برای این موضوع این است که در زمان حمله‎های صرع، سطوح پایین سیستم عصبی کنترل کامل بدن را به‌دست می‎گیرد و ذهن برتر در حالت آرامش کامل به سر می‎برد. چنان‌که در حالت مراقبه عمیق اتفاق می‎افتد. حالت مراقبه باعث تغییرات فیزیولوژیک دیگری نیز می‎شود که هم‌زمان با ثبت امواج مغزی بررسی می‎شود. در حالت آگاهی مراقبه‎ای با امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلول‌های بدن و دفع دی‎اکسید کربن کاهش می‎یابد، متابولیسم بدن آهسته‎تر می‎شود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش می‎یابد. کاهش سطح لاکتات خون به مراتب محسوس‎تر است. درحالی‌که سطح این ماده در خون افراد دچار تنش‌های عصبی و اضطراب به‌طور مشخص بالا است. در حالت مراقبه یعنی زمانی که مغز امواج آلفا ساطع می‎کند، فرآیندی مخالف با فعالیت سیستم ترشح کننده‌ی آدرنالین اتفاق می‎افتد. این فرآیند بدن را قادر می‎سازد که در حالتی آسوده‎تر و رهاتر عمل کند.گروه دیگری از پژوهش‎گران پیرامون پدیده‎های روحی انسان مخصوصاً ارتباط بین ادراکات فراحسی و فعالیت امواج آلفا تحقیق کرده‎اند. در یک بررسی از تعداد زیادی افراد خواسته شد که حدس بزنند درون یک جعبه‌ی در بسته چه کارتی وجود دارد. با استفاده از تست‎های آماری مشخص شد، هنگامی که فرد چشمانش را می‎بندد و روی موضوعی تمرکز می‎کند امواج آلفای مغز او افزایش می‎یابد و کسانی که امواج آلفای بیشتری تولید می‎کردند، اغلب می‎توانستند کارتهای داخل جعبه را به درستی تشخیص دهند. در مواردی که تولید امواج آلفا در حد پایین قرار داشت، (همان طور که در حالت طبیعی در بسیاری از مردم یا هنگام باز بودن چشم‌ها مشاهده می‎شود) حدس زدن کارتها تنها براساس شانس صورت می‎گرفت. افراد مورد آزمایش هم‌چنین وضعیت ذهنی خود را در هنگام فعالیت غالب امواج آلفا توصیف کردند، همه آنها اتفاق نظر داشتند که آن حالت رهایی ذهن و جدایی از اطراف، تجربه‎ای لذت بخش بود. هنگامی که افراد در این حالت چشمان خود را باز می‎کردند، می‎توانستند جدایی خود را از اشیاء محیط مشاهده کنند. افزایش توانایی‌های روحی در این شرایط با توانایی‌های فردی که چاکرای آجنای خود را فعال کرده و می‎تواند اشیاء دور را با چشم بصیرت ببیند، مطابقت دارد. نوش داروی اکثر بیماریهای دنیای مدرن، امواج مغزی آلفا است که بدن و ذهن را در وضعیتی آرام و آزاد قرار می‎دهد و با واکنش‎های ناهنجاری که از ابتدای خلقت انسان در جسم او رخ داده مقابله می‎کند. در دنیای مدرن زندگی انسان دیگر توسط حیوانات وحشی یا قبایل آدم خوار تهدید نمی‎شود، اما سیستم قدیمی ترشح کننده‌ی آدرنالین که بدن انسـان را در برابر چنان تهدیدهایی محافظت می‎کرده است، در برابر تهدیـدهای مـدرن نیز به همان روش قـدیمی واکنش نشان می‎دهد. امروزه تهدید‎های زندگی انسان معمولاً به صورت ترس از بحران مالی یا از دست دادن موقعیت شغلی و یا مشکلات خانوادگی و امثال آن جلوه‎گر می‎شود. اگرچه این قبیل تنش‌های جامعه‌ی مدرن خطرات غیر واقعی هستند، ذهنِ نگران و مضطرب آنها را واقعی تلقی می‎کند. از آنجا که بحران‎های دنیای مدرن حد و مرزی ندارد و هرگز پایان نمی‎پذیرد، بدن بسیاری از مردم به‌طور مداوم نسبت به آنها واکنش نشان می‎دهد. این حالت تنش و اتلاف مداوم انرژی، منجر به بیماری‎های جسمی و روحی می‎شود. علاوه بر این بزرگ‌ترین مکانیسم دفاعی بدن انسان به دلیل استفاده‌ی بیش از حد فرسوده می‌شود و به این ترتیب بسیاری از مردم خود را در مقابل خطرهای واقعی ناتوان می‎بینند. افزایش روزافزون تعداد قربانیان شوک ناشی از مواجهه‌ی ناگهانی با موقعیت‎های خطرناک واقعی تأیید کننده‌ی این مطلب است. پزشکان و دانشمندان معتقدند که مراقبه یکی از بهترین شیوه‌ها برای درمان این عارضه است. مراقبه باعث آرامش ذهن می‎شود و همواره با کاوش در زوایای روح انسان همراه است. همانطوری که گفته شد حد فیزیکی آجنا، غده‌ی پینه‎آل است که با مغز در ارتباط می‎باشد. برخی از متافیزیسین‎ها معتقدند که غده‌ی پینه‎آل گیرنده و فرستنده‌ی نوسان‌های نامحسوسی است که افکار و پدیده‎های روحی را در کیهان انتقال می‎دهد. غده‌ی پینه‎آل امواج مغزی را به امواج الکتریکی تبدیل می‎کند، که با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت می‎کنند، این امواج در مغز انسان ذخیره می‎شوند. کسانی که دارای توانایی‌هایی مانند بینایی و شنوایی متافیزیکی هستند، این کار را از طریق همین امتیاز چاکرای آجنا یعنی تغییر ماهیت امواج آلفا انجام می‎دهند. انسان مدرن، دارای تفکری منطقی است و ترجیح می‎دهد زندگی خود را براساس واقعیت‎های علمی پایه‎گذاری کند. امروزه بیشتر، واقعیت‎های علمی مورد پذیرش قرار می‎گیرند و تجربیات علمی ثابت کرده‎اند، بعضی از مردم که تفکر مراقبه‎ای دارند و امواج مغزی آنها به‌طور عمده از نوع آلفاست، می‎توانند وقایع را پیش‎بینی کنند و از وقایع درونی و بیرونی که خارج از دسترس حواس پنج‌گانه است آگاهی داشته باشند. این توانایی‌های روحی که بسیاری از مردم برای کسب آنها تلاش می‎کنند، ابتدایی‎ترین نشانه‎های قدم گذاشتن در مسیر معنویت هستند. اگرچه رهروان واقعی، داشتن این توانایی‌ها را انکار می‎کنند تا مبادا آشکار ساختن توانایی‌هایشان باعث زوال و شکست آنها شود. حقیقت این است که قدرت‎های درونی در همه‌ی ما وجود دارد، ما فقط باید برای بیدار کردن مراکز عالی مغز که با چاکرای آجنا در ارتباط هستند، تمرین کنیم تا بتوانیم راهی به سوی تجربه‎های جدید و روزنه‎ای به سوی نور و روشنایی بگشاییم. انسان چیزی بیشتر از توده‎ای عصب، ماهیچه، استخوان و خون است. در بدن ما مراکز نامریی انرژی و مجاری متافیزیکی انرژی وجود دارند، که به ترتیب «چاکرا» و «نادی» گفته می‎شوند. نادی‎ها ساختارهایی در بُعد ماورایی انسان می‎باشند که در حد واسط چاکراها و سیستم عصبی قرار گرفته‎اند. بدین معنی که انرژی‌های ماورایی ورودی به چاکراها، توسط نادی‎ها به گونه‎ای تغییر و تبدیل می‎یابد، تا بتواند به سیستم عصبی منتقل شود. در واقع نادی‎ها با تغییر طول موج و فرکانسِ انرژی‌های مذکور، آنها را به بُعد فیزیکی نزدیک می‎کنند، تا سیستم عصبی بتواند آنها را دریافت کند. به اعتقاد برخی از متافیزیسین‎ها در بدن انسان هفتاد و دو هزار نادی وجود دارد که چهارده‌تای آنها اصلی هستند. مهم‌ترین نادی‎های بدن انسان، سه نادی «آیدا»، «پینگالا» و «ساشومنا» هستند. این سه نادی از انتهای ستون فقرات تا ساقه مغز امتداد دارند. ساشومنا در مرکز ستون فقرات مستقیماً به طرف بالا امتداد دارد. این نادی بر کانال مرکزی نخاع منطبق است. آیدا و پینگالا در اطراف نخاع در جهت‎های مخالف با هم تقاطع دارند و به همین حالت در هم تنیده شده، تا بـالاترین قسمت ستون فقرات ادامـه می‎یابند. در نقـاط تقاطع آیدا و پینگالا چـاکراهای اصلی قرار دارند. همه‌ی سیستم‎هـای روحی دارای جنبه‎های فیزیکی در جسم ما هستند، این نادی‎ها معادل‌های روحی سیستم‎های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک می‎باشند. این اعصاب فعالیت‌های غیرارادی کالبد فیزیکی مانند ضربان قلب، هضم غذا، ترشح غدد و حرکات دودی را کنترل می‎کند. به‌طور کلی سیستم پاراسمپاتیک بر این فعالیت‌ها اثر بازدارنده دارد و متابولیسم را کُند می‎کند. درحالی‌که سیستم سمپاتیک بر این فعالیت‌ها اثر تحریکی داشته، سرعت آنها را بالا می‎برد. به عبارت بهتر سمپاتیک در شرایط غیر طبیعی، در بحران‌ها و استرس‌ها، بدن را برای مقابله با آن بحران آماده می‌کند، در این حالت وضعیت بدن به گونه‌ای تغییر می‌کند، تا بتواند آن بحران را تحمل کند. بعد از برطرف شدن بحران پاراسمپاتیک بدن را به حالت عادی و معمولی برمی‌گرداند. برای مثال در هنگام استرس با فعال شدن سمپاتیک ضربان قلب، سرعت تنفس، گردش خون و فعالیت سیستم عصبی افزایش می‌یابد. اما در همین حال فعالیت دستگاه گوارش از جمله حرکات معده و روده و ترشح بزاق کاهش پیدا می‌کند. نادی آیدا در ارتباط با سیستم عصبی پاراسمپاتیک عمل می‎کند و عملکرد نادی پینگالا در ارتباط با سیستم عصبی سمپاتیک است. این سه نادی مهم از طریق سوراخ‎های بینی با تنفس (دم و بازدم) در ارتباط هستند. هنگامی که تنفس از طریق سوراخ سمت چپ بینی انجام می‎گیرد، نادی آیدا فعال است، در این حالت انسان برای کارهای فکری و ذهنی آمادگی دارد. وقتی نادی آیدا فعال‎تر است با کاهش سرعت متابولیسم، اثر سرد کننده بر بدن می‎گذارد. هنگامی‎ که تنفس از طریق سوراخ سمت راست بینی انجام می‎گیرد نادی پینگالا فعال است، در این حالت انسان سرشار از نیروی فیزیکی است و برای فعالیت جسمانی آمادگی دارد. در این حالت با بالا رفتن متابولیسم، بر بدن اثر گرم کننده‎ای اعمال می‎شود. پس پینگالا با جنبه‌ی فیزیکی و آیدا با جنبه‌ی ذهنی وجود انسان در ارتباط است. آیدا اثر خنک کننده و پینگالا اثر گرم کننده دارد. خوابیدن به پهلوی راست سبب می‌شود که با تغییر تدریجی در وضعیت تنفس، مجرای سمت راست بینی تقریباً مسدود شده و تنفس از مجرای سمت چپ صورت گیرد. بدین‌ترتیب با تنفس از مجرای چپ، نیروهای ذهنی و ماورایی انسان تحریک و فعال می‌شود. خوابیدن به پهلوی چپ باعث شده که مجرای سمت چپ تقریباً مسدود شده و تنفس از مجرای راست انجام شود، در این حالت نیروهای فیزیکی و جسمی انسان تحریک و فعال می‌شود. به یاد بیاورید که انسان دارای دو بخش فیزیکی و متافیزیکی است که بخش ماورایی او بزرگ‌تر و مهم‌تر است و نیاز به توجه بیشتری دارد. پس خوابیدن به پهلوی راست با فعال کردن بخش ماورایی انسان ، فواید و محاسن عدیده‌ای خواهد داشت. حتماً اطلاع دارید که در دین مبین اسلام خوابیدن به پهلوی راست مستحب و خوابیدن به پهلوی چپ مکروه است. این دستور دینی دارای اسرار فراوانی است که با یکی از موارد آن در بالا آشنا شدید. موارد مذکور در بالا از کشفیات مؤلف این کتاب می‌باشد که در مرحله‌ی تئوری است. در اکثر افراد یک چرخه‌ی روزانه‌ی فعالیت متناوب آیدا و پینگالا وجود دارد و هر چرخه بین یک تا چهار ساعت ادامه دارد. در افراد متعادل در طول شبانه‎روز جریانی برابر از هر دو برقرار است. تغییرات چرخه‌ی روزانه‌ی فعالیت متناوب آیدا و پینگالا به عملکرد جسمی، روانی و روحی مربوط است. در افراد بیمار یا دچار آشفتگی‌های ذهنی این سیستم به کلی فاقد تعادل است، در افراد عصبی و مضطرب سوراخ طرف راست بینی همیشه بازتر است، و در افراد به شدت افسرده در سوراخ طرف چپ بینی جریان هوای بیشتری برقرار است. ارتباط بین تنفس، ذهن و کالبد روحی توسط پیاز بویایی و سیستم لیمبیک در مغز که با غده‌ی پینه‎آل در ارتباط است، برقرار می‎شود. پیاز بویایی که ارگان مربوط به حس بویایی نیز است، حس می‎کند که در کدام سوراخ بینی جریان برقرار است و این اطلاعات را به بقیه‌ی مغز نیز منتقل می‎کند. پیاز بویایی، ارگان بسیار پیچیده‎ای با هزاران ارتباط عصبی است که با همه‌ی قسمت‌های سیستم عصبی در ارتباط می‌‌‌باشد و عصب شناسان هنوز نتوانسته‎اند کاربردی برای آنها بیابند. پیاز بویایی دارای دو لُب است که هر یک مستقیماً بالای یکی از دو مجرای بینی قرار دارد. در مباحث هاله شناسی هر یک از چاکراهای اصلی با یک عنصر خاص در ارتباط بوده، نوساناتی با فرکانس‎های مشخص بروز می‎دهند، این فرکانس‎ها بسته به نوع چاکرا، یکی از رنگ‎های اصلی طیف هفت رنگ را در ذهن ما یادآور می‎شود. چشم سوم توسط عنصر نور کنترل می‌شود و رنگ آن نیلی است. نور دارای دو وجه فیزیکی و متافیزیکی است. وجه فیزیکی نور همان نور خورشید، سایر ستارگان و نورهای مصنوعی مانند نور لامپ می‌باشد. وجه متافیزیکی نور، خود نیز دارای مراتب و درجات مختلفی است. می‌توان گفت که نور در هر یک از بخش‌های هفت‌گانه جهان دارای نمود و تجلی خاص آن بخش می‌باشد. تأثیرات رنگ نیلی مانند رنگ آبی اما تا حدی شدیدتر است. رنگ نیلی غده‌ی پاراتیروئید را تحریک کرده، غده‌ی تیروئید را مهار می‎کند. در نتیجه با تأثیرات نور نیلی بر غده‌ی تیروئید و مهار آن، تولید هورمون تیروکسین نیز کاهش یافته و این خود باعث کاهش متابولیسم و در نهایت کاهش تولید انرژی در سلول‌های بدن می‌شود. رنگ نیلی در بهبود احتقان چشم‌ها، گوش‌ها، بینی، ریه و معده ارزشمند است. رنگ نیلی باعث کاهش خونریزی، التهاب، خشونت و تحریک‎ پذیری می‎شود. هم‌چنین برخی معتقدند این رنگ در کار جن‎گیری مفید و با ارزش است. نور سفید و نور نیلی در درمان جن‌زدگی به‌کار می رود. رنگ نیلی با غده‌ی هیپوفیز ارتباط دارد و بر سیستم عصبی تأثیر می‎گذارد. این رنگ باعث بازسازی سلول‌ها و التیام کالبد اثیری می‎شود. رنگ نیلی یا بنفش در هنگام شب برای خواباندن بچه‎ها مفید است و می‎تواند کابوس‎های شبانه و سردرد را بهبود بخشد. رنگ نیلی روشن اغلب در مداوای شب ادراری کمک کننده است. این رنگ هم‌چنین می‎تواند در این موارد مفید واقع شود: بهبود درد، ضعف بینایی، عدم تمرکز، اسهال، مشکلات ذهنی، تحریک پذیری روده‎ها، خستگی روحی، رهایی از الگوهای منفی، تحریک تنفس، ذات‌الریه، برونشیت، آسم، تشنج کودکان، وسواس، ناراحتی‌های ذهنی و ... اشخاصی که چشم سوم فعال، باز، متعادل و هماهنگ داشته باشند، از تمامی «عملکردها، فعالیت‌ها و وظایف» چشم سوم که در بحث‌های قبلی ذکر شد بهره‌مند خواهند گردید. این اشخاص هم‌چنین دارای تجسم خلاق و قوه‌ی تصور بسیار شگرف خواهند بود. چنین کسانی ممکن است به چیزهایی دسترسی داشته باشند که سایر مردم ندارند، یا قادر به دیدن رؤیاهایی صادقانه یا پدیده‎هایی از این دست باشند. اشخاصی که با چاکرای ششم، هماهنگ هستند جذاب و گیرا بوده، می‎توانند در طول زندگی خود تجربیات جالبی در سطوح مختلف داشته باشند. چنین افرادی آماده، مشتاق و قادر به دریافت رهنمودها، تجربه‌ی شعور کیهانی، تله‎پاتی و سفر اختری هستند. اختلالات چشم سوم به صورت‌های انسداد، کاهش فعالیت، افزایش فعالیت، عدم تعادل و ... بروز می‌نماید. هر یک از این اختلالات دارای عوارض و عواقب فیزیکی و متافیزیکی می‌باشد، که در ساختار و عملکرد جسم، روان و روح، خود را نشان می‌دهد. نشانه‎های فیزیکی عدم تعادل چاکرای آجنا می‎تواند شامل سکته یا تومورهای مغزی، نابینایی، ناشنوایی، ضایعات نخاعی، اختلالات عصبی، تشنج و اشکال در یادگیری باشد.وقتی چشم سوم دچار کاهش فعالیت و عدم تعادل باشد ممکن است فرد دچار فراموشی و یا وسواس مرضی شود، این شخص هم‌چنین ممکن است به شدت خرافاتی شود، دچار حسادت شدید درباره‌ی دیگران و توانایی‌هایشان شود، به‌طور کلی درباره‌ی همه چیز از جمله خود و توانایی‌های خود مشکوک و بدبین گردد. چنین کسی در نظر دیگران بی‌جرأت، بی‎نظم و بیش از حد حساس به نظر می‎رسد. از سوی دیگر هر گاه آجنا، فعالیت بیش از حد داشته باشد، شخص ناشکیبا، مضطرب و بسیار حساس می‎شود. حتی ممکن است گاهی به نظر برسد که چنین افرادی در دنیای دیگری به سر می‎برند و به محیط اطراف خود توجهی ندارند. سایر خصوصیات این افراد عبارت است از: خودپسندی، غرور، دغل‎کاری، تعصب، سلطه‎جویی، بی‎عاطفگی، خباثت، تنگ‎ نظری، رفتار ناخوشایند و بی‎ادبانه، بد اخلاقی و تلخی و تحقیر دیگران. وقتی چاکرای ششم دچار انسداد می‎شود، شخص ممکن است دچار کابوس‎های شبانه و سردردهای مداوم، ضعف بینایی، عدم تمرکز و حتی گاهی حمله‎های میگرن شود. اندوه و سوگواری یا مشکلات شخصی می‎تواند علت انسداد این چاکرا باشد. تحریک بیش از حد آجنا باعث ایجاد هرج و مرج، خراب‌کاری به جای کمک و انحصار طلبی می‎شود. تحریک کمتر از حد آن باعث ایجاد بی‎ثباتی، بُزدلی و درماندگی می‎گردد. کناره‎گیری از زندگی، شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت، فراموشی، بی‎دقتی، تحمل ناپذیری، پرمدعایی و فخرفروشی، از جمله نشانه‎های تحریک کم چاکرای ششم می‎باشد. هر چاکرا در حالت طبیعی در جهت عقربه‎های ساعت در حال چرخش است، اگر قسمت جلویی آجنا عکس حالت طبیعی بچرخد، باعث ایجاد تعبیرات مغشوش ذهنی یا برداشت‎های غیرحقیقی در مورد واقعیت‎ها می‎شود. چرخش سریع آجنا بر خلاف عقربه‎های ساعت، قابلیت آفرینش افکار قدرتمند منفی را به دنبال خواهد داشت. در صورتی که این قدرت با قدرت قسمت پشتی آجنا همراه گردد، می‎تواند باعث ایجاد فاجعه در زندگی انسان شود. به یاد داشته باشید که قدرت چشم سوم مانند آتش است؛ آتش زمانی دارای ارزش است که کنترل و مهار شده باشد. ضعیف یا راکد بودن جریان انرژی در آجنا سبب متوقف شدن قدرت خلاقیت می‎گردد. بسته بودن قسمت پشتی آجنا باعث شکست در اجرای طرح‎ها و برنامه‎ها شده، یا حد‎اقل اجرای آنها را به تأخیر می‎اندازد. این گونه افراد برای به ثمر نشاندن طرح‎هایشان باید تلاش فراوانی در مدت طولانی داشته باشند. ریشه‌ی برخی از ترس‎های وجود ما، به اشکالات موجود در چاکرای آجنا برمی‎گردد، از جمله ترس از حقیقت، ترس از قضاوت واقع گرایانه و منطقی، ترس از اعتماد به مشورت با دیگران، ترس از انضباط و ترس از بُعد تاریک خویش. عدم تمایل به درون نگری و حفاری درون و تخلیه‌ی ترس‎های درونی نیز به چشم سوم مربوط است. ● عوامل اثرگذار بر چشم سوم عوامل زیادی از جنس طبیعی و یا فوق‌طبیعی می‌توانند بر چشم سوم اثر بگذارند. این اثرات می‌توانند مثبت یا منفی، دایم یا موقت، مطلق یا نسبی و کمّی یا کیفی باشند. مهم‌ترین عوامل اثر گذار بر چشم سوم عبارتند از: سن، جنسیت، سلامت و بیماریِ جسم، روان و روح، علم، ایمان، گناه و معصیت، عوامل محیطی مانند رنگ، نور، صوت و درجه حرارت، کار و شغل، موسیقی، دوست و همنشین، ارتباطاتِ فیزیکی، عاطفی و ذهنی، تنفس، ورزش، دودِ ماشین، کارخانجات، سیگار و مواد مخدر، مشروبات الکلی، آب شرب، خوراکی و میوه‌ها، افکار، اعمال و گفتار انسان، خواب و استراحت، سنگ‌ها و بلورها، جواهرات، فلزات، عطرها، روغن‌ها، استاد، مربی و معلم، ستارگان و سیاره‌ها، زمین و ماه، امور فردی، اخلاقیات، تحریکات ذهنی و عاطفی، امور هنری، تلقینات و ... ▪ عوامل اثرگذار مثبت: برخی عوامل بر چشم سوم اثرات مثبت داشته، باعث فعال‎سازی آن می‌شوند و یا باعث ایجاد تعادل در آن می‎گردند. برخی عوامل دیگر نیز بسته به شرایط و یا نحوه‌ی استفاده می‌توانند اثرات مثبت بر آجنا اعمال کنند. موسیقی می‎تواند تیغ دو لبه باشد و بر هاله و چاکراها تأثیرات مثبت و یا منفی بگذارد. موسیقی‎های آرام، موسیقی‎های سنتی و در کُل موسیقی‎هایی که با ریتم کیهان در هماهنگی‎اند، بر چاکراها و چشم سوم تأثیر مثبت می‎گذارند. آنچه نویسنده این کتاب به کرات آزمایش و تجربه کرده است، تأثیرات مثبت موسیقی‎های سنتی استاد علیرضا افتخاری، خواننده‌ی اهل دل می‎باشد. برخی از آثار بتهوون و یانی نیز این تأثیرات را دارد. «ریچارد وبستر» در کتاب «هاله نورانی» به برخی از موسیقی‎هایی که این اثر را دارند، اشاره می‎کند. نُت موسیقی «لا» نیز باعث تحریک آجنا می‌شود. بلورها می‎توانند سبب برقراری تعادل در چاکراها شوند. بلورها قدرت زیادی برای جذب و انتقال سریع انرژی‌های مثبت و منفی دارند، هم‌چنین در جذب و انتقال سریع احساسات نیز نقش دارند. پس هنگام استفاده از بلور باید دقت نمایید، که در محیط‎های دارای انرژی منفی و در کنار اشخاص با انرژی منفی قرار نگیرد، چون بلورها سریعاً انرژی منفی آنها را جذب کرده، به شما منتقل می‎کنند. در صورتی که از بلور برای برقراری تعادل در چاکراها استفاده می‎کنید، باید در زیر لباس و در تماس مستقیم با پوست بدن قرار گیرند. رنگ بلور عامل مهمی برای انتخاب آن با توجه به چاکرای مورد نظر می‎باشد. در این راستا بهتر است رنگ بلور با رنگ چاکرا متناسب باشد. «بلور شفاف کوارتز» معروف به «دُرّ کوهی» برای تمام چاکراها مفید است. برای چشم سوم علاوه بر کوارتز می‎توان از سنگ‌های لاجورد، یاقوت آبی، یاقوت ارغوانی، یاقوت کبود، چشم شاهین، سنگ ماه و یشم استفاده نمود. هم‌چنین بلور فلوریت، سودالیت، سلینیت، آزوریت، سوگولیت و پریدوت از جمله بلورهای مفید برای چشم سوم می‎باشند. آجنا با ستاره‌ی زهره در ارتباط است، هم‌چنین با فلز مس تحریک میشود. مس با متعادل کردن انرژی‌های چشم سوم، آرامش خاصی را در انسان ایجاد می‌کند. استفاده از عطر در اسلام بسیار توصیه شده است. در سیره‌ی عملی پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم‌السلام نیز دیده می‌شود، که به عطر علاقه‌ی فراوان داشته‌اند و از آن استفاده می‌نمودند. مولای مؤمنان و عابدان و زاهدان و عارفان حضرت علی علیه‌السلام از بوی خوش با نام افسون یاد فرموده‌اند. هم‌چنین نبی مکرم اسلام ـ که سلام و صلوات بر او و خاندانش باد ـ بوی خوش را تقویت کننده‌ی قلب می‌دانند. صادق آل محمد علیه‌السلام می‌فرمایند که: «رسول خدا برای عطر بیشتر از غذا خرج می کرد.» (ترجمه میزان الحکمه، ح۱۱۳۱۷، ۱۱۳۲۲ و ۱۱۳۲۱) شیخ جلیل القدر، عارف بالله، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (قدس سره) در کتاب ارزشمند «اسرار الصلوه» می‌فرمایند: «... فضیلتی که برای بوی خوش بیان شده به‌خاطر شرافت عقل است زیرا عطر مغر را تقویت می‌کند و آن را از فساد حفظ می‌نماید...» (ص ۱۱۱). در بین مواد معطر، عود تأثیر مثبت بر آجنا دارد. سایر ترکیبات مفید برای فعال سازی آجنا شامل ریحان، چوب سدر، کافور و اُکالیپتوس می‎باشد. در بین مواد غذایی نیز، خوراکی‎هایی به رنگ نیلی مانند انگور سیاه، آلوسیاه و شاه توت مفید است. هم‌چنین مصرف آبی که به مدت چهار ساعت در لیوان نیلی رنگ در معرض آفتاب بوده و یا مصرف آبی که به مدت چهار ساعت از پشت شیشه نیلی رنگ نور آفتاب به آن تابیده، مفید و مؤثر است. کم خوردن و نخوردن، کم خوابیدن و نخوابیدن، کم حرف‌زدن و سکوت و خلوت و تنهایی نیز اثرات بسیار خوبی بر تحریک و فعال سازی آجنا دارند، مشروط بر این‌که این عوامل را به خوبی شناخته و زیر نظر استاد عمل شود. مشروح موارد مذکور در فصل «متافیزیک و پرورش نیروهای درون» از کتاب «رخنه در اسرار متافیزیک» آمده است. این عبارت زیبا را به‌خاطر بسپارید: بخورید تا زنده بمانید نه زنده بمانید تا بخورید. عبادات از جمله قرائت قرآن، تفکّر و تدبّر در آیات قرآن ، نماز و به‌خصوص نماز شب، ذکر و گریه کردن به بهانه‌های معنوی نیز تأثیرات بسیار عالی بر چشم دل می‌گذارند. پیامبر گرامی اسلام نماز را نور دیده‌ی خود معرفی می‌نمایند: «خداوند جلّ ثناؤه نور دیدهٔ مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید، همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه. گرسنه هرگاه غذا بخورد سیر می‌شود و تشنه هرگاه آب بنوشد سیراب می‌شود، اما من از نماز سیر نمی‌شوم.» (ترجمه میزان الحکمه، ح ۱۰۵۳۵) قرآن کریم به تعبیر حضرت امام راحل ـ که از عارف‌ترینِ عارفان به قرآن بود ـ بزرگ‌ترین نسخه‌ی نجات دهنده‌ی بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است، می‌باشد. ایشان هم‌چنین قرآن کریم را کتاب تحرّک از طبیعت به غیب و تحرّک از مادیّت به معنویّت می‌دانند. حضرت امام قرآن کریم را مرکز همه‌ی عرفان‌ها و مبداء همه‌ی معرفت‌ها می‌دانند و معتقدند که اگر قرآن نبود باب معرفت الله، الی‌الابد بسته می‌بود. ایشان در بیان زیبایی می‌فرمایند: «بدان که این کتاب شریف چنانچه خود بدان تصریح فرموده کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است.» (قرآن باب معرفت الله، ص۱۰، ص ۲۰، ص ۳۳ و ص ۴۹) قرائت قرآن کریم و گوش سپردن به تلاوت آیات این لطیفه‌ی الهی از بهترین و عالی‌ترین و مطمئن‌ترین عواملی است که بر چشم دل اثرات مثبت فراوان اعمال می‌کند. در کتاب «قرآن باب معرفت الله» از حضرت امام راحل چنین نقل شده است: «و چون شخص قاری مقصد را یافت در تحصیل آن بینا شود و راه استفاده از قرآن شریف بر او گشوده و ابواب رحمت حق بر او مفتوح گردد و عمر کوتاه عزیز خود و سرمایه تحصیل سعادت خویش را صرف در اموری که مقصود به رسالت نیست نکند و از فضول بحث و کلام در چنین امر مهمی خودداری کند و چون مدتی چشم دل را بر این مقصود افکند و از دیگر امور صرف نظر کرد چشم دل بینا گردد و حدید شود و تفکر در قرآن برای نفس عادی شود و طریق استفاده باز گردد و ابوابی بر او مفتوح شود که تا کنون نبوده و مطالب و معارفی از قرآن استفاده کند که تا کنون به هیچ وجه نمی‌کرد، آن وقت شفا بودن قرآن را برای امراض قلبیه می‌فهد.» (قرآن باب معرفت الله، ص ۷۸) صد چو عالم در نظر پیدا کند چون که چشمت را به خود بینا کند تدبّر و تفکّر در آیات قرآن کریم نیز بهترین اثرات مثبت را بر چشم دل اعمال می‌نماید. چنانچه در کتاب شریف کافی از صادق آل محمد علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: «این قرآن راهنمای هدایت و چراغ شب تاریک است، پس جولان دهد صاحبنظر چشم خود را در آن و بگشاید نظر خود را برای استفاده از نور آن، زیرا که تفکّر در آن زندگانیِ دلِ بیننده است، چنانچه در ظلمات و تاریکی‌ها به نور استعانت کنند، در ظلمات جهل و تاریکی‌های ضلالت به نور هدایت قرآن باید هدایت جست.» (قرآن باب معرفت الله، ص ۶۵)ادامه قسمت سوم______________________________________________
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۹/۰۴/۱۹
  • ۹۵۰ نمایش
  • مسعود .ع

چاکرای آجنا غده‌ی پینه‎آل

نظرات (۳)

خیلی عالی بود
من که لذت بردم
به وبلاگ من هم سری بزنید .
خوشحال میشم از نظرات شما استفاده کنم
سلام پیشاپیش عید سعید فطر مبارک
جالب بود شماهم به وبلاگم سربزن
  • باران رحمت
  • هر سه قسمت رو خوندم و لذت بردم. ممنون از اقای برازنده. مدتها بود بین خودم و خدا پره ای حس میکردم... با خوندن این مطالب خیلی اشک ریختم و حس نزدیک شدن به خدا بهم دست داده... دلم میخواد اون یذره سیاهی و پرده هم کَنده بشه... حس میکنم نفس راحت میکشم اگر برداشته بشه... دلم خدا رو میخواد عجیییییب... دلم میخواد خودم دین اسلام رو با تمام وجود انتخاب کنم و یکبار دیکه مسلمون بشم... نه اینکه چون پدر مادرم مسلمونن و تو خانواده مذهبی هستم مسلمون باشم... دلم کمک میخواد... خدا کمک کن... بغلم کن خــــــــدا

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی