بررسی داستان ذوالقرنین درآیات قرآن و امکان ارتباط آن با کوروش هخامنشی
يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۸۹، ۰۸:۳۵ ق.ظ
بررسی داستان ذوالقرنین درآیات قرآن و امکان ارتباط آن با کوروش هخامنشی
تهران- داستان 'ذوالقرنین' در آیاتی از قرآن
کریم بصورت مشخص و در آیاتی نیز بصورت محتوایی ذکر شده است بگونه ای که
برخی از مفسران قرآن احتمال وجود ارتباط بین این شخصیت و کوروش هخامنشی را
مطرح کرده اند. در قرآن به سفر ذوالقرنین به مغرب اشاره شده و آمده استمشرق و
سفر به طرف کوههای یاجوج و ماجوج آیاتی ذکر شده است ازجمله آنکهدو- مسافرتهای ذوالقرنینسه- سدسازی ذوالقرنین
به گزارش روز یکشنبه گروه فرهنگی ایرنا، وقتی قرآن کریم داستان
واقعه یا شخصی از گذشتگان را بیان میکند، آنرا با روش خاصی مطرح می کند.
قرآن وارد جزئیات اشخاص، موضوعات و مواردی که در اصل واقعه یا نتیجه
قرآنی آن دخالتی ندارند، نمیشود بلکه تنها نقاط کلیدی و اساسی را مطرح و
در برخی موارد نتیجهگیری آن را به مخاطب واگذار میکند.
البته این طبیعی است که از لابهلای بعضی جملات و کلمات، میتوان بعضی
جزئیات را هم به دست آورد که این هم یکی از ظرایف هنری قصههای قرآنی است.
بیان داستان ذوالقرنین در قرآن اگرچه بر اساس طرح سوالی بوده است و
باید پاسخ آن مطابق نظر سوال کننده و تامین کننده پرسش او باشد، ولی قرآن
پاسخ را طوری آورده که هم نظر سوال کننده برآورده شود و هم نتیجهای که خود
قرآن میخواهد از آن گرفته شود.
بنابراین، قرآن طبق روش عمومی خود، نام اصلی ذوالقرنین، تاریخ زندگی،
ولادت، نسب و سایر مشخصاتش را ذکر نکرده و درمورد خصوصیات شخصی وی، تنها به
دینی که از آن پیروی میکرده و توانایی جسمی و مدیریتی او اکتفا کرده
است.
در مورد تاریخ زندگی ذوالقرنین نیز قرآن تنها به سفرهای سهگانه وی
اشاره کرده و درباره فعالیتهای او تنها به ذکر کارهایی چون برخوردش با
مردم سرزمینهای مختلف در سفرهای سهگانه پرداخته است.
البته آنچه میتواند از بیان زندگی یک فرد برای دیگران آموزنده باشد،
این است که او چه اعتقاداتی داشته و اگر اعتقادات صحیحی داشته است بر اساس
آن ایمان و عقیده و با استفاده از تواناییهایش چه نوع فعالیتهایی انجام
داده و با دیگران چه رفتاری کرده و در میدان عمل و استفاده از آن امکانات،
خدا و قیامت را درنظر داشته است یا خیر؟
در برخی از آیات قرآن کریم داستان 'ذوالقرنین' بیان شده است که ازجمله آن می توان به آیات زیر اشاره کرد:
'و یسئلونک عن ذی القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا'
و از تو ای پیامبر درباره ذوالقرنین سوال میکنند، در پاسخ ایشان بگو: به زودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو میکنم.
در صفحه 526 تفسیر نمونه قرآن کریم با اندکی تغییر در توضیح این مورد آمده است:
اینکه در آیه کریمه آمده است 'ساتلوا علیکم منه ذکرا'، یعنی به زودی
بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو میکنم، با اینکه پیامبر اکرم (ص)
بلافاصله از ذوالقرنین سخن میگوید، ممکن است برای رعایت ادب در گفتار
باشد؛ ادبی که آمیخته با ترک عجله و شتابزدگی است؛ ادبی که مفهومش دریافت
سخن از خداوند و سپس بیان آن برای مردم باشد.
همچنین در قرآن کریم آمده است:
'انا مکنا له فی الارض و اتیناه من کل شیء سببا'
ما او را در روی زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.
همچنین در آیات 83 تا 98 سوره مبارکه 'کهف' درباره زندگانی ذوالقرنین
مطالبی دارد که در قالب سه بخش اساسی تفسیر آیات مربوط به ذوالقرنین، بحث
روایی این آیات شریفه، گفتاری پیرامون داستان ذوالقرنین، به صورت قرآنی و
تاریخی در کتاب تفسیر المیزان آمده است.
این مطلب در کتاب تفسیر نمونه نیز در دو بخش جداگانه آمده است که بخش
اول آن به تفسیر آیات مربوطه و بخش دوم به نکات آموزنده داستان و بحث های
تاریخی و روایی آن اختصاص یافته است.
علامه 'سیدمحمدحسین طباطبایی' در بحث روایی خود نیز چنین آورده است:
'خواننده عزیز باید بداند که روایات مروی از طرق شیعه و اهل سنت از
رسول خدا صلی الله علیه و آله و روایات مروی شیعه از ائمه هدی و... درباره
داستان ذوالقرنین، بسیار اختلاف دارند.'
'آن هم اختلاف های عجیب و آن هم نه در یک بخش داستان، بلکه در تمام
خصوصیات آن؛این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفتآوری است که هر ذوق
سلیمی از آن وحشت کرده و آن را محال میداند و عالم وجود هم منکر آن است،
لذا اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقایسه کرده مورد دقت قرار دهد، هیچ
شکی نمیکند در اینکه مجموع آنها خالی از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه
نیست.'
بر اساس این گزارش، 'تفسیر المیزان' نوشته حضرت علامه سید محمد حسین
طباطبایی (ره) است که در 20 جلد زبان عربی نوشته شده و به زبان فارسی و به
همین نام ترجمه شده است. چند جلد اول آن هم به انگلیسی ترجمه و چاپ شده
است.
'تفسیر نمونه' نیز نوشته آیتالله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از
دانشمندان در 27 جلد فارسی نوشته شده است و در 20 جلد عربی به نام «لامثل»
چاپ شده است. تاکنون دو جلد آن به انگلیسی و به نام تفسیر 'نورالقرآن'
منتشر گردیده است.
در قرآن به سفر ذوالقرنین به مغرب اشاره شده و آمده است:
'فاتبع سببا' ذوالقرنین از این اسباب و وسایل استفاده کرد و راه سفر را در پیش گرفت.
'حتی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حماة و وجد عندها قوما'
تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا چنین در نظرش مجسم شد که خورشید در
چشمه یا دریایی تیره و گلآلود فرو میرود و در آنجا مردمی را دید که
مجموعهای از انسانهای نیک و بد بودند.
'قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا'
گفتیم ای ذوالقرنین، آیا میخواهی بدان ایشان را مجازات کنی، یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب مینمایی؟
'قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الی ربه فیعذبه عذابا نکرا'
ذو القرنین گفت: ما کسی را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد، سپس او به
سوی پروردگارش باز میگردد و خداوند او را مجازاتی شدید خواهد کرد، یعنی
ظالمان و ستمگران، هم مجازات این دنیا را میکشند و هم عذاب آخرت را.
'واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی وسنقول له من امرنا یسرا'
و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر - بیشتر
از استحقاقش - خواهد داشت و ما به فرمان خود او را به کاری آسان واخواهیم
داشت.
همچنین در آیات قرآن درمورد سفر ذوالقرنین به مشرق زمین آیاتی آورده شده است. قرآن می فرماید:
'ثم اتبع سببا'
سپس بار دیگر از وسایلی که در اختیار داشت استفاده کرد و به طرف مشرق حرکت کرد.
'حتی اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع علی قوم لم نجعل لهم من دونها سترا'
همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرایی نزدیک به محل
طلوع خورشید رسید. در آنجا دید که خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که برایشان
در برابر تابش آفتاب، هیچگونه پوشش و سایبانی قرار نداده بودیم.
'کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا'
آری، ذوالقرنین این چنین بود و ما به خوبی از امکانات و فعالیتهای او آگاه بودیم.
در کتاب آسمانی قرآن کریم همچنین در مورد برگشت ذوالقرنین از مشرق و
سفر به طرف کوههای یاجوج و ماجوج آیاتی ذکر شده است ازجمله آنکه:
'ثم اتبع سببا' باز از وسایل مهمی که در اختیار داشت استفاده کرد و به قصد سفر حرکت کرد.
'حتی اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولا'
همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو
کوه، قومی را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند. یعنی خیلی ساده و بسیط
الفهم بودند.
'قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لک خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا'
آن گروه - وقتی ذوالقرنین را با آن قدرت و توانایی دیدند - به او
گفتند: ای ذوالقرنین، طایفه یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد میکنند، آیا
حاضری پولی از ما بگیری و میان ما و آنها سدی ایجاد نمایی؟!
'قال ما مکنی فیه ربی خیر فاعینونی بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما'
ذوالقرنین در پاسخ آنان گفت: اموال و امکاناتی که پروردگارم در اختیارم
گذاشته، از آنچه شما پیشنهاد میکنید بهتر است. بنابراین من از شما اجر و
مزد نمیخواهم، فقط مرا با نیروی انسانی کمک کنید تا میان شما و آنها سد
محکمی ایجاد کنم.
در قرآن مورد ساختن سد بدست ذوالقرنین آمده است:
'اتونی زبر الحدید حتی اذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی اذا جعله نارا'
در ابتدای کار سدسازی، ذو القرنین چنین دستور داد: قطعات بزرگ آهن
برایم بیاورید و آنها را روی هم بچینید تا اینکه کاملا میان دو کوه را
بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن آتش بیفروزید و در آن بدمید.
آنان چنین کردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گردید.
'قال اتونی افرغ علیه قطرا'
بعد گفت: اکنون مس مذاب برایم بیاورید تا روی این بریزم.
و به این ترتیب، سدی آهنین در مقابل یاجوج و ماجوج ایجاد کرد، چنان که قرآن میگوید:
'فما اسطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا'
پس از آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روی آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفرهای در آن ایجاد کنند.
'قال هذا رحمة من ربی'
ذوالقرنین در پایان کار سد گفت: این سد خود نعمت و رحمتی از پروردگار من است.
'فاذا جاء وعد ربی جعله دکاء و کان وعد ربی حقا'
گمان نکنید این یک سد جاودانی و ابدی است، بلکه آن زمان که وعده
پروردگارم فرارسد، آن را درهم میکوبد و به یک سرزمین صاف و هموار مبدل
میسازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد یافت.
نام ذوالقرنین
بر اساس این گزارش، ذوالقرنین پیش از اینکه داستانش در قرآن بیاید، در
زمان زندگیاش به همین نام خوانده میشده است و این چنین نیست که بعدها این
لقب را گرفته باشد.
برای اثبات این مساله می توان به برخی آیات قرآن که می فرماید:
'یسئلونک عن ذیالقرنین' از تو ای پیامبر، درباره ذوالقرنین سؤال میکنند،
'قلنا یا ذاالقرنین' ما گفتیم ای ذوالقرنین، و 'قالوا یا ذاالقرنین' آن
قوم گفتند ای ذوالقرنین، اشاره کرد.
از جمله اول می توان این نتیجه را گرفت که در زمان حضرت محمد (ص) و پیش
از نزول این قصه در قرآن کریم، چنین اسمی بر سر زبانها بوده است که
درمورد او از پیامبر سوال شده است.
از دو جمله بعدی نیز به خوبی معلوم میشود که ذوالقرنین در زمان حیاتش همین لقب را داشته و او را به این نام خطاب میکردند.
دین ذوالقرنین
از آیات قرآن کریم چنین برمی آید که ذوالقرنین مردی مؤمن به خداوند و روز قیامت و متدین به دین حق بوده است.
'قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الی ربه فیعذبه عذابا نکرا'
ذوالقرنین گفت: ما کسی را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد. سپس او به
سوی پروردگارش باز میگردد و خداوند او را مجازات شدیدی خواهد کرد.
'و اما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی'
و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکو خواهد داشت.
'قال هذا رحمة من ربی فاذا جاء وعد ربی جعله دکاء و کان وعد ربی حقا'
ذوالقرنین در پایان کار سدسازی گفت: این سد نعمت و رحمتی از سوی
پروردگار من است و هنگامی که فرمان پروردگارم فرارسد، آن را در هم میکوبد و
وعده پروردگار حق است و تحقق خواهد یافت.
مقام و حکومت ذوالقرنین
از مجموع آیاتی که درمورد ذوالقرنین نازل شده است، برمیآید که او دارای مقام و حکومتی دینی بوده است.
'قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب واما ان تتخذ فیهم حسنا'
ما به ذوالقرنین گفتیم: ای ذو القرنین آیا میخواهی بدان ایشان را مجازات کنی یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب مینمایی؟
خداوند طبق این آیه به او اختیار تام میدهد، و این خود شاهد بر این
مطلب است که وی از سوی وحی الهی یا پیامبری از پیامبران، تایید و راهنمایی
میشده است.
ذوالقرنین در پاسخ می گوید: کسانی که تسلیم این برنامه سازنده الهی
شوند، که مطمئنا پاداشی نیکو خواهند داشت و در امنیت و آسودگی خاطر زندگی
خواهند کرد و آنها که در برابر این دعوت موضعگیری خصمانه داشته و به ظلم و
فساد ادامه دهند، که مجازات خواهند شد.
این مطلب از جواب ذوالقرنین به این فراز روشنتر میشود، گویا هدف او
از بیان چنین جوابی اشاره به این نکته است که مردم در برابر دعوت به توحید و
مبارزه با شرک، به دو گروه تقسیم خواهند شد.
علاوه بر این در آیهای دیگر نیز میخوانیم:
'کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا'
کار ذوالقرنین چنین بود و ما به خوبی از امکانات و آنچه نزد وی صورت میگرفت، اطلاع داشتیم.
ظاهرا این آیه هم کنایه از این مطلب است که آنچه او تصمیم میگرفت، به
هدایت خداوند و امر او بود و در هیچ کاری اقدام نمی کرد مگر آنکه خداوند
او را مامور کرده باشد.
بنابراین، مجموع این آیات این مفهوم را میرساند که مکالمه خداوند
سبحان با ذو القرنین از سوی پیامبری که همراه او بوده صورت میگرفته است و
او حکومتی مثل حکومت جناب طالوت بر بنیاسرائیل داشته است.
این حکومت از طرف خدا و با الهام پیامبری از پیامبران بوده و کارهایش رانیز به هدایت همان پیامبر انجام میداده است.
سد ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج از نظر تاریخ
همانطور که میدانید، در تاریخ پیشینیان، درباره پادشاهان، سلاطین،
بزرگان و امتهای قبل از تاریخ وقایعی نگاشته شده است، اما درباره پادشاهی
که در دوران حکومتش به نام ذو القرنین یا نامی شبیه آن خوانده میشده، چیزی
گفته نشده است. همچنین درباره یاجوج و ماجوج و اقوامی به این نام و سدی که
ذوالقرنین ساخته، هیچ سختی به میان نیامده است. فقط اشعاری را به یکی از
پادشاهان یمن نسبت میدهند که برای افتخار به نسب خویش سروده و یکی از
پدران خود را که قبلا سمت پادشاهی یمن داشته، ذو القرنین نامیده است. در
همان شعر آمده است که او به مغرب و مشرق عالم سفر کرد و سد یاجوج و ماجوج
را ساخت.
کتاب های عهد عتیق و نام یاجوج و ماجوج
همچنین در بعضی از فرازهای کتب عهد عتیق (کتاب مقدس مسیحیان شامل دو
بخش اصلی است: کتب عهد عتیق و کتب عهد جدید) نام یاجوج و ماجوج ذکر شده است
که علامه طباطبایی چند فراز از آن را عینا در صفحات 524 و 525 جلد 13
ترجمه تفسیر المیزان نقل کرده است.
از عبارات کتب عهد عتیق چنین استفاده میشود که 'ماجوج یا 'جوج و
ماجوج امت یا امتهایی عظیم بودهاند که در سمتبالای شمال آسیا زندگی
میکردند و مردمانی جنگجو، جنگطلب و غارتگر بودهاند.
علامه طباطبایی (ره) در صفحه 525 جلد 13 تفسیر المیزان توضیح داده اند که:
اینجا است که ذهن آدمی حدس قریبی میزند و آن این است که ذوالقرنین یکی
از ملوک بزرگی باشد که راه این امتهای مفسد را سد کرده و سدی که او زده
فاصل میانه دو منطقه شمالی و جنوبی آسیا باشد؛ مانند دیوار چین، سد
بابالابواب، سد داریال یا غیر اینها.
وی به بررسی تاریخ گذشتگان پرداخته و میگوید:
'تاریخ امتهای آن روز جهان اتفاق دارد بر اینکه ناحیه شمال شرقی آسیا
یعنی بلندیهای شمال چین، محل زندگی امتی بسیار بزرگ و وحشی بوده که جمعیت
آن دائما در حال افزایش بوده است.
این مردم همواره بر امتهای مجاور خود مانند چین حمله میبردند و چه
بسا در همان جا زاد و ولد کرده و به سوی مناطق خاورمیانه و خاور نزدیک
سرازیر میشدند. آنها به شمال اروپا نیز رخنه کردند.
عدهای از آنان در همان سرزمینهایی که غارت کردند، سکنی گزیده، تمدنی
به وجود آوردند و به زراعت و صنعت مشغول شدند چنانکه اغلب سکنه اروپای
شمالی از آنها هستند؛عدهای دیگر هم برگشته و به همان غارتگری خود ادامه
دادند.'
مفسرین درباره اینکه ذو القرنین کدام شخصیت تاریخی است و سدش در کجاست، اختلاف نظر دارند.
علامه طباطبایی در این باره هفت نظریه را به طور کامل در جلد 13 تفسیر المیزان نقل کرده و بعد آنها را نقد کرده است.
در اینجا چهار نظریه مهمتر را به اختصار بیان میکنیم.
- امپراتور چین 'شین هوانگ تی'،
بعضی مورخین چنین گفتهاند که ذو القرنین، امپراتور شین هوانگ تی یکی از پادشاهان چین باستان است و سد او همان دیوار چین میباشد.
اما باید دانست که دیوار چین با اوصاف سد ذوالقرنین مطابقت ندارد چراکه
سد ذوالقرنین در تنگهای میان دو کوه ساخته شده است، در صورتی که دیوار
چین حدود سه هزار کیلومتر طول داشته و از کوه و دشت میگذرد؛ همچنین در
ساخت سد ذوالقرنین از آهن و مس مذاب استفاده شده است در حالیکه دیوار چین
با سنگ و مصالح معمولی ساخته شده است. بنابراین، این نظریه قابل قبول نیست.
- اسکندر مقدونی نظریه دومی که می گوید ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی معروف است که سد او همانند یک مثل بر سر زبانهاست.
این نظریه نیز همچون نظریه اول پذیرفتنی نیست، چراکه اشکالهای بیشتری بر آن وارد شده است.
در کلمات علامه طباطبایی هنگام نقد این نظریه چنین آمده است:
اوصافی که قرآن برای ذوالقرنین شمرده را، تاریخ برای اسکندر مسلم
نمیداند، بلکه آنها را انکار میکند؛ قرآن ذوالقرنین را مردی مؤمن به خدا و
روز جزا میشمارد، در حالی که اسکندر مردی وثنی مذهب و ستارهپرست بوده و
قربانی کردنش برای ستاره مشتری معروف است.
در صفحه 528 جلد 13 ترجمه تفسیر المیزان با اندکی تغییر آمده است:
قرآن کریم فرموده ذوالقرنین یکی از بندگان صالح خدا بوده که به عدل و
رفق مدارا میکرده است، حال آنکه تاریخ برای اسکندر خلاف این را نوشته است؛
علاوه بر این، در هیچ یک از تواریخ نیامده که اسکندر مقدونی سدی به آن
صورتی که قرآن ذکر کرده ساخته باشد.
- نظریه سوم می گوید ذوالقرنین یکی از پادشاهان حمیری است که مرکز حکومتش در یمن بوده است و این سد متعلق به او است.
اما باید گفت که تاریخ، ساخت چنین سدی با آن اوصاف و در چنان مکانی را
برای هیچ یک از پادشاهان یمن نقل نکرده است. یمنیها اگر چه در سدسازی ماهر
بودهاند، ولی سدهای آنها با مصالح معمولی و بمنظور ذخیره آب ساخته میشده
است.
- جدیدترین نظریه درباره ذوالقرنین کوروش هخامنشی است، پادشاه ایران
باستان است. و سد او سد 'داریال' واقع در مناطق کوهستانی قفقاز و بین
شهرهای 'تفلیس' و 'ولادی کیوکز' است.
در صفحه 543 جلد 12 تفسیر نمونه در این مورد آمده است:
این نظریه 'سراحمدخان هندی' است و دانشمند معروف مسلمان 'مولانا ابو
الکلام آزاد' که روزی وزیر فرهنگ کشور هند بوده آن را در کتاب محققانهای
که در همین زمینه نگاشته استبه طور مفصل و مستدل بیان کرده است.
این کتاب به فارسی ترجمه شده و به نام 'ذوالقرنین یا کوروش کبیر'
انتشار یافته است و بسیاری از مفسران و مورخان معاصر، نظریه آن را با لحن
موافقدر کتابهای خود آوردهاند.
'مولانا ابوالکلام' این نظریه را از چند جهت بررسی و اثبات کرده است که چهار بخش اصلی آن بطور خلاصه بیان می شود:
یک- شخصیت ذوالقرنین طبق نظریه قرآن:
ذوالقرنین مردمی مؤمن به خدا و معاد بوده، کورش نیز طبق نظر تاریخ و کتب عهد عتیق چنین بوده است.
ذوالقرنین پادشاهی عادل و رعیتپرور و دارای رافت و احسان بوده کورش هم
طبق تاریخ، کتب عهد عتیق و نظر مورخین قدیم مانند 'هردوت' و دیگران،
پادشاهی با مروت، فتوت، سخاوت و کرم بوده است؛ چنان که از تاریخ زندگی او و
برخوردش با یاغیان و جبارانی که با او میجنگیدند یا او با ایشان جنگیده
است، معلوم میشود.
ذوالقرنین از طرف خداوند دارای تواناییها و امکانات فراوانی مانند
عقل، تدبیر، فضایل اخلاقی، ثروت و شوکت ظاهری بوده و کورش نیز همه اینها
را داشته است.
دو- مسافرتهای ذوالقرنین:
همانطور که قرآن درباره ذوالقرنین فرموده، کورش نیز سفرهایی به مغرب و
مشرق داشته است و جریان سفر به مغرب او چنین است که پادشاه سرزمین
'لیدیا'، بدون هیچ مجوز و عذری به طرف کورش لشکرکشی کرد.
کورش نیز به طرف ایشان حرکت کرده و با آنان جنگید. پایتخت لیدیا را فتح کرد و بر آنان پیروز شد و بعد احسان کرد و آنان را عفو کرد.
همچنین او سفری به مشرق داشته و تا 'بکریا' (بلخ) پیش رفته است تا به غائله قبایل وحشی و صحرانشین آنجا پایان دهد.
سه- سدسازی ذوالقرنین:
همانطور که ذوالقرنین سدی آهنین برای جلوگیری از حملات اقوام یاجوج و
ماجوج بنا کرد، کورش نیز طبق نظر مورخین، سفری به طرف شمال ایران برای
خاموش کردن فتنهای در آن نواحی انجام داده است و گویا در همین سفر سد
موجود در تنگه داریال را به درخواست اهالی آن مرز و بوم ساخته است.
این سد تنها سدی است که در ساخت آن از آهن استفاده شده است و هم اکنون
هم موجود است. به زبان محلی آن را 'دمیر قاپو' یعنی 'دروازه آهنی'
مینامند. تنگه داریال واقع در سلسله جبال قفقاز است که از دریای خزر شروع
شده و تا دریای سیاه ادامه دارد.
این سلسله جبال به ضمیمه دریای خزر و دریای سیاه مانعی طبیعی به طول
هزارها کیلومتر بین شمال و جنوب آسیا بوده و تنها راه بین شمال و جنوب همان
تنگه داریال بوده که با سد دمیرقاپو بسته شده است.
چهار- نام ذوالقرنین و تناسب آن با کوروش:
عدهای از مورخین گفتهاند ذوالقرنین را از آن جهت ذوالقرنین یعنی صاحب
دو قرن مینامند که دارای تاج یا کلاهخودی با دو شاخک بوده است. در این
باره باید گفت مجسمهای سنگی در مشهد مرغاب در جنوب ایران از کورش کشف شده
است که تاجی بر سر دارد و دو شاخ مانند شاخهای قوچ بر آن دیده میشود.
در صفحه 539 جلد 12 تفسیرالمیزان آمده است:
در کتاب دانیال یکی از کتاب های عهد عتیق، خوابی که وی برای کورش نقل کرده او را بصورت قوچی که دو شاخ دارد، دیده است.
در صفحه 541 جلد 13 تفسیرالمیزان علامه طباطبایی بعد از نقل جوانب این
نظریه چنین گفته است: هر چند بعضی از جوانب این نظریه خالی از اعتراضاتی
نیست، لیکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشنتر و قابل
قبولتر است.
علامه طباطبایی این نظریه را بهتر از نظریات دیگر میداند، ولی آن را
به طور قطعی نپذیرفته و دارای اشکالاتی میداند. بنابراین آنچه بعضی از
مؤلفین و محققین علوم قرآنی گفتهاند که مرحوم طباطبایی در المیزان با این
رای موافق است، صحیح نیست.
به هر حال هنوز شخصیت تاریخی ذوالقرنین به طور قطعی کشف نشده است. اگرچه ممکن است در آینده و با کشف آثار باستانی و غیره مشخص شود.
با این حال باید گفت که، اگرچه هنوز شخص ذوالقرنین و زمان زندگیاش به
طور مسلم و مشخص برای ما معلوم نیست، ولی وجود او واقعیت بوده است و
افسانه نیست؛ چراکه در قرآن کریم از آن بعنوان یک واقعیت تاریخی بیان شده
است، نه بعنوان یک مثل یا چیزی شبیه آن.
یک سئوال و پاسخ آن
خداوند میفرماید: 'ما به ذو القرنین گفتیم...'، بنابراین چرا مفسران
صریحا نگفتهاند که ذو القرنین خود پیامبری از پیامبران الهی بوده است؟
پیش از این گفتیم که گفتگوی خداوند با انسان، امکان دارد به صورت
'گفتگوی پیامبری' یا 'الهام' یا 'گفتگو از طریق یک پیامبر' باشد، بنابراین
معلوم نیست که ذوالقرنین واقعا پیامبر باشد و گفتگوی خداوند سبحان با وی
از نوع وحی پیامبری باشد؛ چرا که اگر ایشان پیامبر بود، همچون بسیاری دیگر
از پیامبران که در قرآن نامشان آمده است، به پیامبری او نیز تصریح میشد.
مانند این آیه شریفه که می فرماید: 'واذکر فی الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد وکان رسولا نبیا'
و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، که در وعدههایش صادق بود و رسول و پیامبر بود.
و یا این آیه که می فرماید: 'و ان الیاس لمن المرسلین' و الیاس از رسولان [ما] بود.
و همچنین آیات 41 سوره مریم و 133 سوره صافات و آیات بسیار دیگری که در آن به پیامبری رسولان الهی تصریح شدهاست.
بنابراین، نمیتوان با اطمینان گفت که ذوالقرنین پیامبر بوده است و پیامبری کسی را نیز با احتمال نمیتوان اثبات کرد.
نکات این مطلب برگرفته ای از نوشته 'محمدرضا امین زارع' به تاریخ مهرماه سال 1379 در قم است.
از:ناهید شفیعی
انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) / کد خبر 279808