دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

پیوندها

کوانتومی ذهن

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۸:۲۹ ق.ظ
شفای ذهن - شفای کوانتومی اگر خواستار شفای جسم هستید، باید نخست ذهن را شفا بخشید). افلاطون 427-347 ق. م( ذهن انسان یکی از اسرار طبیعت محسوب می‏شود که هنوز دانش بسیار اندکی درباره قدرت ذهن و بسیاری از پدیده‏های مربوط به آن برای بشر امروز آشکار شده است. طی دهه‏های گذشته دیدگاه‏های برخاسته از تکنولوژی، موجب شده که وجود نیروهای ذهنی کنار گذاشته شود یا به کلی انکار گردد. اما اخیراً بینش جدید و غیر متعصبانه علوم، برخی از این نیروها را دوباره مورد تأیید قرار داده و اسرار آن‏ها را از نو بررسی کرده است. امروزه پزشکان و دانشمندان با بررسی‏ها و تحقیقات علمی به عمل آمده پذیرفته‏اند که نیروی ذهن نقش بسیار مهمی در سرنوشت و سلامتی انسان ایفا می‏کند. اگر بگوییم انرژی ذهن از نیرومندترین انرژی‏ها در زندگی بشر است اغراق نکرده‏ایم. در فرهنگ‏های گوناگون داستان‏های مختلفی در مورد پدیده‏های غیرمتعارف و خارق‏العاده نقل شده که در گذشته هیچ گونه تحقیقی در مورد آن‏ها به عمل نیامده است، اما در سال‏های اخیر دامنه تحقیق در مورد ماوراء الطبیعه، انرژی ذهنی و گشودن راز رابطه متقابل و عجیب میان ذهن و بدن گسترش پیدا کرده است که روشن می‏کند تأثیرات و مبادله‏هایی آرام، نادیدنی و پنهان میان ذهن و بدن در جریان است و این جریان جزئی از ساختار طبیعت است. در سال‏های اخیر محققان برروی موارد مختلف از جمله تجویز داروهای بی‏اثر یا استفاده از روش‏هایی که نیروی ذهن منجر به کاهش ضربان قلب یا فشار خون می‏شود، آزمایش‏های مکرری انجام داده و تأثیرات عمیق ذهن بر بدن را به اثبات رسانده‏اند. عده‏ای می‏گویند این نظریه، مقوله جدیدی نیست و پزشکی به ارتباط میان ذهن و بدن از زمان بقراط پی‏برده است آنها سخن سقراط را مثال می‏آورند که : بیماری جسم جدا از ذهن نیست . حال به تعریف ذهن از این زاویه می‏پردازیم. ذهن انسان همچون اقیانوسی عظیم از انرژی، شعور و آگاهی است. ذهن را می‏توان معیاری جهت سنجش بیماری و یا به عبارتی انحراف از سلامتی دانست زیرا ذهن نتیجه ارتباط شعور فرد با شعور کل است و ذهن ناهنجار، ذهنی است که شعور آن از حالت تعادل با شعور کل منحرف شده باشد. به عبارتی می‏توان گفت علت بیماری انحراف شعور از حالت تعادل است. همه افکار، اعمال، احساسات و حتی وضعیت تندرستی ما از همین اقیانوس آگاهی نشأت می‏گیرد. انسان موجودی است که در تمام طول روز دمی از تفکر بازنمی‏ماند. هر فکری که از ذهن می‏گذرد، بر ترکیبات شیمیایی بدن تأثیر می‏گذارد و اگر افکار انسان منفی و مخرب باشد احساسات و عواطف ویرانگری را موجب می‏شود. اینگونه هیجانات و تنش‏ها به جسم لطمه می‏زند و سبب بیماریهایی از قبیل زخم‏های دستگاه گوارش، عوارض قلبی، فشار خون، انواع بیماری‏های عصبی و غیره می‏گردد. دکتر دیپاک چوپرا عقیده دارد که مسئله بهبود و شفا اساساً یک امر فیزیکی نیست بلکه فرآیندی ذهنی است . وقتی یک استخوان شکسته در بدن جوش می‏خورد یا یک سرطان خود به خود معالجه می‏شود، این شفای خود به خود ناشی از یک آگاهی درونی است. بیمارانی که پیوستگی ذهن و بدن را درک کرده‏اند، قادرند نیروی خود درمانی را به حرکت وا دارند و از آن نیز فراتر رفته، به راز شفای کوآنتوم دست یابند. شفای کوآنتومی روشی نوین در امر پیشگیری و درمان است که در آن به واحد بنیادی روند درمان، یعنی اتصال ذهن و بدن پرداخته می‏شود به این نحو که ذهن روی تمام سلول‏های بدن تأثیر می‏گذارد. ذهن می‏تواند بیماری را تسریع و یا از سرعت آن بکاهد، می‏تواند برای مدتی آن را متوقف سازد و حتی آن را به عقب بازگرداند. در واقع شفای کوآنتومی با ارائه تعاریف علمی از موضوعاتی نظیر سلامتی، درمان، درد و بیماری دیدگاه‏های جدیدی را به پزشکی متعارف ارائه می‏دهد. شفای کوآنتومی یگانگی ذهن و بدن است، پیوستگی ذهن و بدن به حدی است که تفکیک این دو به عنوان دو جزء تشکیل دهنده وجود انسان، نوعی خطا محسوب می‏شود. ارتباط این دو است که نظام واحدانسان را تشکیل می‏دهد و پرداختن صحیح به درمان یا شفای هر یک از این دو ، زمانی موفقیت‏آمیز خواهد بود که به جنبه دیگر نیز توجه شود. به عبارت دیگر شفا یا درمان جسم بدون حضور فعال ذهن امری خیالی است. شفای کوآنتومی حاصل عمیق‏ترین هسته نظام هستی است که روند شفا از این هسته آغاز می‏گردد و برای وصول به این نقطه می‏باید از سطوح بیرونی بدن، سلول‏ها، بافت‏ها، اعضای بدن و دستگاه‏ها گذشت و به نقطه پیوست ذهن - بدن رسید، نقطه‏ای که از آن جا آگاهی تأثیر خود را آغاز می‏نماید. دکتر چوپرا معتقد است که فرآیند شفا، فرآیندی زنده و جامع است که هنوز علم پزشکی قادر به توضیح آن نیست . با این همه وقتی امر شگفتی روی می‏دهد و بیماری لاعلاجی به گونه‏ای ناگهانی و مرموز ناپدید می‏شود، فرضیه پزشکی دچار سرگردانی شده و در آن لحظه همه محدودیت‏ها شکسته می‏شوند. هنگام رخ دادن این وقایع نباید تصور کرد که معجزه‏ای روی داده است بلکه وقوع این رویدادها دال بر این است که ذهن انسان توانایی این را دارد که هر نوع بیماری را از بین ببرد. چند سال قبل یک پسر بچه آمریکایی، دچار سرطان وخیم مغز شد. اطباء به والدین او گفتند که دیگر هیچ کاری از دستشان برنمی‏آید و او به زودی خواهد مرد. پدر و مادر کودک نمی‏خواستند این موضوع را قبول کنند بنابراین پسرشان را به یک کلینیک بردند که به دلیل نوآوریهایش در پزشکی شهرت داشت. در آنجا چند نفر از پزشکان با پسر صحبت کردند و به او فهماندند که ذهن او می‏تواند بیماریش را معالجه کند. او می‏تواند بیماریش را به هر شکلی که می‏خواهد مجسم کند و در ذهنش آن را نابود نماید. پسر تصمیم گرفت یک نوع بازی خیالی در ذهنش ترتیب دهد: سفینه‏های فضایی درون سرش می‏چرخیدند و به غده که آن را گنده خاکستری می‏نامید، شلیک می‏کردند. قرار شد او روزی چند ساعت به این بازی بپردازد. بعد از گذشت چند ماه پسر به پدرش گفت امروز که سوار سفینه شدم و در مغزم جستجو کردم اثری از غده ندیدم . او به طور چشمگیری بهتر شده بود و توانست به مدرسه بازگردد. همان روز در زمین بازی مدرسه زمین می‏خورد و ناچار می‏شوند او را به بیمارستان ببرند. دکتر نتیجه‏گیری کرد که غده سرطانی باعث ضعف و زمین خوردن او شده است. قرار شد از مغز او عکس بگیرند. تصویر به دست آمده نشان داد هیچ اثری از غده موجود نیست و سلول‏های سرطانی بدون به جا گذاشتن کوچک ترین اثری ناپدید شده‏اند. در واقع شفای کامل عبارت از یک روند درمانی است که به طور همزمان و هماهنگ به شفای کامل ذهن و بدن بپردازد. نمود یک بیماری کاملاً جسمانی نباید به هیچ وجه ما را از توجه به جنبه‏های ذهنی آن غافل سازد و بالعکس. در حال حاضر با توجه به موشکافانه بودن و جامعیت شفای کوآنتومی می‏توان آن را یکی از روش‏های درمان حقیقی مبتنی بر پایه‏های کاملاً علمی و منطقی دانست. البته پرداختن به موضوع شفای کوآنتومی در این مختصر امکان‏پذیر نیست و هدف از ارائه این مقوله صرفاً معرفی و آشنایی با سیستم درمانی ذهن - بدن است . اکنون به معرفی روش‏های درمانی دیگری می‏پردازیم که بر توانایی ذهن در کنترل بدن و بسیاری از فعالیت‏های آن استوار است و همگی بر ظرفیت ذهن در برقراری آرامش و سلامتی تکیه دارند. Placebos دارونما یا گول دارو ، در لاتین به معنی می‏خواهم (I please) است و از لحاظ داروشناسی ماده‏ای غیر فعال می‏باشد که توسط پزشک به بیمار تجویز می‏گردد و در اثر باوری که بیمار به خوردن آن و تأثیراتش دارد، در اثر تلقین بهبود می‏یابد. دکتر دیپاک چوپرا تحصیلات دانشگاهی و تخصصی خود را در هند و امریکا به پایان رسانده است. وی متخصص غدد داخلی و شاغل در امر طبابت، رئیس سابق گروه پزشکی بیمارستان مموریال نیوانگلند واقع در ستونهام ایالت ماساچوست و رئیس و مؤسس انجمن امریکایی پزشکی آیورودا می‏باشد. برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب شفای کوآنتومی، کاوشی در مرزهای پزشکی ذهن-بدن نوشته دکتر دیپاک چوپرا مراجعه کنید. برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید: شفای کوانتومی - دیپاک چوپرا شفای زندگی - لوئیز هی ماورای ذهن - کارل استیونسون طب کل گرا - جیمز گوردون قدرت درمانگری انسان - لورا فورمن ارتعاشات شفابخش - آماندا کاکرن - کلر جی. هاروینظریه‌های ذهن کوانتومی بر مبنای این فرض شکل گرفته‌است که دانش مکانیک کوانتمی برای درک کامل مغز و ذهن لازم است، مخصوصاً برای توضیح پدیدهٔ خودآگاهی آدمی. فرضیه ذهن کوانتومی یا آگاهی کوانتومی پیشنهاد می کند که مکانیک کلاسیک نمی تواند پدیده خودآگاهی را توضیح دهد.در حالیکه پدیده های کوانتومی مانند برهمنهی ودرهم‌تنیدگی کوانتومی ممکن است بخش مهمی از آگاهی را توضیح دهد. فیزیکدانان نظری چندین استدلال در مورد ناتوان بودن ذاتی فیزیک کلاسیک در توضیح جنبه های کلی خودآگاهی نموده اند.اما به نظر می رسد که نظریه کوانتومی جنبه های از دست رفته را فراهم می سازد.ا این حال، برخی از فیزیکدانان و فلاسفه استدلال نقش پدیده های کوانتومی را غیر متقاعد کننده می پندارند. به عنوان مثال ویکتور استنجر (یک فیزیکدان ذرات آمریکایی) خودآگاهی کوانتومی را به عنوان یک "افسانه" و "بدون داشتن هیچ مبنای علمی" توصیف می کند که باید آن را همراه با خدایان، اسب های تک شاخ و اژدها هم تراز دانست. بحث اصلی در برابر نظریه ذهن کوانتومی این است که حالت های کوانتومی در مغز قبل از اینکه به یک حالت فضایی یا زمانی مناسب برای پردازش عصبی برسند دچار پدیده همدوستی می شوند.این استدلال توسط فیزیکدان، Max Tegmark به صورت دقیقی بیان شد. بر اساس محاسبات وی، Tegmark این نتیجه رسید که سیستم های کوانتومی در مغز به سرعت در معرض پدیده همدوستی قرار میگیرند و نمی تواند عملکرد مغز را کنترل نمایند. از جمله کسانی که به این دیدگاه معتقدند راجر پنروز معروف را می‌توان نام برد که نظریه نظریه ارک-آر را با همکاری استوارت همروف طراحی کرده‌است.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۱/۰۴/۲۹
  • ۶۲۲۹ نمایش
  • مسعود .ع

کوانتومی ذهن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی