ابزار سایکوترونیک و حوزة کاربرد نظامی
پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۸۹، ۱۰:۲۷ ب.ظ
ابزار
سایکوترونیک و حوزة کاربرد نظامی
در سال
1970 دو روزنامهنگار آمریکای شمالی به نامهای «اُوسترندر»[1] و «شرودر»[2] در گزارشات
خود مطالب پراکنده و جنجال برانگیزی را که از زبان محققین برجستة روسی گردآوری کرده بودند، منعکس نمودند و در کتابی تحت عنوان «کشفیات
انرژیزایی روانی در پس پردة آهنین» به چاپ رساندند. در این کتاب آمده است که در سال 1940 در
اتحاد جماهیر شوروی سابق استالین شخصاً با «ولف مسینگ »[3] ،
سایکیک سرشناس لهستانی، مبادرت به انجام یک سری آزمایشهای جاسوسی نمودند. از آن تاریخ تا پایان 1968 بیش از بیست مرکز
پژوهشی دولتی روسیه دربارة پدیدة سایکیک فعال شدند.
پس از انتشار این کتاب، روسها به سرعت بررسیهای علمی منتسب به خود را در زمینة پدیدههای
فوق طبیعی انکار کردند. با این حال تعدادی از نمایندگان کنگرة آمریکا، مقامهای نظامی آمریکا را در تنگنا گذاشتند و از آنها خواستند که اجازه ندهند روسها
شکافی را به منظور برتری بر آمریکا ، در زمینة تحقیقات جنگ فراروانی ( ذهنی) ، ایجاد کنند.
دراین کتاب برای اولین مرتبه این پرسش شده که آیا ایالت متحده سهواً با روسیه درگیر یک «مسابقة سلاحهای سایکیک» شده است؟
پس از تصویب لایحة آزادی اطلاعات در آمریکا و در پی انتشار دو فقره از
پروندههای بسیار سرّی، بسیاری از شایعات در مورد جنگ روانی روشن گردید. یکی از
اولین پروندهها، پروندهای موسوم به «تحقیقات
فراروانشناسی روسها و چکها» بود که سازمان دفاع آمریکا آن را تهیه کرده بود و شامل دو گزارش میشد. گزارش 71 صفحهای اول به منظور زیر نظر داشتن
آموختههای دانشمندان روسی دربارة پدیدههای سایکیک تهیه شده بود و دومین گزارش به نام « رفتار تهاجمی کنترل شده اتحاد جماهیر شوروی سابق»، به احتمال برنامهریزی روسها، در استفاده از دستاوردهای پژوهشهای فراروانشناسی، در زمینههای نظامی میپرداخت.
گزارش اول
اولین گزارش، دربارة اطلاعات ارتش آمریکا از تحقیقات فراروانشناسی روسها تا
تاریخ 15 آوریل 1975 بود. ظاهراً مقصود گردآورندگان این مطالب چگونگی استفادههای
نظامی از پدیدههای کنترلشدة سایکیک بوده، چرا که سراسر این
گزارش در مورد تلهپاتی، تغییرات رفتاری ناشی از القائات تلهپاتیکی، ذخیرهسازی و
استفاده از انرژی روانی، مشاهده از دور و مطالبی از این دست است.
قسمت عمدة گزارش نیز نوعی تحلیل از میزان و وضعیت پیشرفت فنآوری
فراروانشناسی در اتحاد جماهیر شوروی سابق و چکسلواکی است. این بخشها بر اساس
مطالب چاپ شدة مجاز و ادبیات مربوط به «پردة آهنین» بود که در اختیار عموم قرار داشت. همچنین تاریخچهای دربارة فراروانشناسی در اتحاد جماهیر شوروی سابق ضمیمة آن است که به سالهای 1920 بازمیگردد.
این گزارش دربارة مطالعه و استفاده از انرژیزایی روانی
یا آنچه که دانشمندان چِک آن را «سایکوترونیک» مینامند، است. بیشترین پیشرفتهای سایکوترونیک به عنوان مطالعة علمی هنگامی روی داد که «رابرت پاولیتا» مخترع چک، شروع به ساختن مولدهای
انرژیزایی روانی نمود. وی مدعی بود دستگاههای
کوچکی که او میسازد، میتوانند انرژی سایکیک(روانی) را برای تولید اثرات روان جنبشی
ذخیره کنند. او در یادداشتی بسیار نگرانکننده مینویسد: «میتوان با کوچکترین اشاره این دستگاه به سوی هدفی، مانند
حشرات یا حیوانات کوچک آنها را از بین برد.» با این که «پاولیتا» مبادرت به ارائه چند آزمایش غیررسمی از دستگاههایش کرد، لیکن
هرگز اجازه امتحان آنها را به فراروانشناسان غربی نداد.
روسها
از دهة 1930 به القاء هیپنوتیزم از طریق تلهپاتی، از فواصل بسیار دور علاقهمند بودهاند و ارتش آمریکا که به
این امر آگاهی یافت، دربارة پیامدهای پژوهش در این زمینهها
و احتمال استفادههای نظامی از علوم سایکوترونیک ، نگران بود و آنها را در ارتباط با «کنترل رفتاری از طریق تلهپاتی»، حائز تهدید دوگانهای برای مردم خارج از اتحاد جماهیر شوروی
سابق میدانست. علوم سایکوترونیک ، تنها یکی از روشهای دستکاری (تغییر، ایجاد و...) از راه
دور در ذهن و بدن انسان است.
در کتاب «کشفیات انرژیزایی روانی در پس پردة آهنین» در ادامة مطالب آمده است: «دکتر
استفان مَنزارسکی[4] از لهستان پیشبینی میکند که قلمرو تلهپاتی راههای جدیدی را بر روی انتشار تبلیغاتی میگشاید.» به گمان او امواج تلهپاتی میتواند مانند امواج رادیویی
تقویت گردد. در نتیجه تلهپاتی، روش ظریف جدیدی برای «تأثیرگذاران» در سراسر جهان خواهد بود. بعضی از
پیجویان تحقیقات پدیدههای سایکیک، دربارة اثرات مخرب «روشهای دریافت ناخودآگاهانه» نگران هستند. «پیام ناخودآگاهانه» میتواند از طریق علایم تلویزیونی یا وسایل تلهپاتیکی «حمل» گردد.
تأثیرگذاری
از طریق تمرکز ذهنی بر روی دشمن با استفاده از هیپنوتیزم تلهپاتیکی، محققاً در
اتحاد جماهیر شوروی سابق اتفاق افتاده است. تعداد زیادی از پژوهشهای روسیه در زمینة تلهپاتی و ارسال محرکههای احساسی و رفتاری و مطالعه دربارة پاسخگویی فیزیولوژیکی، نسبت به
تمرینات سایکوکینتیک (روان جنبشی) بوده است. در کنکاشهای
تلهپاتیکی، جستجوی قابلیت تولید دوباره و تقویت پدیدهها، برای امکانپذیر ساختن کنترل آنها مدّ نظر بودهاند. کنترل و دستکاری آگاهی انسانها میبایست
هدف اصلی قرار میگرفت.
اگر
ادعای دانشمندان چک صحت داشته باشد و انرژی بیولوژیکی بتواند اسلحهای مؤثر بر ضد
انسان باشد، بنابر این مشکل بتوان علیه چنین جنگافزاری دفاع کرد، چرا که
ظاهراً در معمولترین اشکال محافظتی نیز نفوذ خواهد کرد. در گزارشات آزمایشهایی، تأثیرات به دست آمده از این قرار است: «تغییرات مشخصههای امواج مغزی، اختلال تعادلی و سرگیجه
میتواند منتج به تغییرات شخصیتی یا ناراحتی جسمانی شود که این خود میتواند منجر به اختلالات دفاعی گردد. انرژی فرستاده
شده، بدون صداست و ردیابی الکترونیکی آن مشکل است و تنها منبع و نیروی لازم، وجود یک انسان اجراکننده (عامل انسانی) است.» با این وصف روسها ادعای ساخت
ردیابهای مؤثری (sensors) را دارند که نسبت به انرژی بیولوژیکی حساساند.
گزارش دوم
عنوان
دومین گزارش «رفتار تهاجمی کنترل شده» است. این
گزارش که بیشتر توسط «جان لاماث»[5] یکی از
نویسندگان گزارش «فراروانشناسی روس و چک» نوشته
شده، توسط دفاتر حراست پزشکی و نظام پزشکی ارتش (دفتر ریاست کل پزشکی نیروهای سه گانه) و سازمان ارتش آمریکا، تنظیم شده
است.
این
رساله، بالغ بر 175 صفحه و برآوردی از پژوهشها و روشهای روسیه، دربارة کنترل روانی ذهن انسان بوده و
شامل تحقیقاتی مانند: دستکاری روانی، القائات هیپنوتیک، داروشناسی روانی و تأثیرات
نور، رنگ و صدا بر روی ذهن و بدن آدمی است. بخش عمدهای از این تحقیقات مربوط به
پدیدههای فراروانشناسی و شیوههایی است که منجر به رفتار کنترل شده، میگردد.
ترغیبهای
ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق و سازمان جاسوسی «کا.گ.ب» به دستکاری (تغییر و تأثیر در) افکار و
ایجاد رفتار تهاجمی کنترل شده، و حمایت از نیروها و منابع مصروف این امور، همگی نشانهای از پشتیبانی دولت از پژوهشها در به کارگیری نظامی از نتایج آنهاست.
همچنین در این گزارش به پروندهای
که در سال 1970 توسط شخصی به نام «جی.اِی.وِلک»[6] تهیه شده، اشاره نموده است. به عقیدة «ولک» انواع دیگری از پدیدههای
فراروانشناسی وجود دارند که از نظر نظامی، به اندازة ادراک فراحسی حایز اهمیتاند. او مدعی بود که گزارشات بسیاری
از منابع روسی به تکنیکی با اصطلاح «آورش» اشاره دارد. این تکنیک امکان جا به جایی اشیا از جایی و
انتقال آنها به جایی دیگر را میسر خواهد ساخت. اشیایی که اینگونه جا بهجا گردند به نام «آورش» خوانده میشوند. از طریق این
تکنیک میتوان شئی مانند پروندهای سرّی را از سرزمین دشمن جا بهجا کرد و بدون این که کسی از این جا بهجایی موقت آگاه شود، آن را به مکان اولیه عودت داد. در این
گزارش آمده است که ظاهراً ارتش آمریکا اینطور
میپندارد که توجه محققین فراروانشناس روس به پدیدة «آورش» جلب شده است. نویسندگان گزارش، حداقل از روی گمان خود احتمال میدهند که اگر روسها به
چگونگی کنترل ایجاد «آورش» پی ببرند، ابزار مهمی در اختیار
خواهند داشت و در این صورت است که دیپلماتهای روسی میتوانند در عین حالی که در
دفتر خود نشستهاند، مدارک حیاتی را از کشورهای خارجی به سرقت برند. تکنیک «آورش» میتواند نیازهای ارزندة جاسوسی را برآورده سازد، به همین دلیل این پرونده موسوم به «پیشنهاد استفاده از تکنیک آورش به عنوان وسیلهای برای تقویت
سیستم جاسوسی آمریکا» بود.
برای دانستن این که مؤسسههای
دولتی آمریکا از چه زمانی و برای چه مدت و با چه جدّیتی، شروع به تحقیقات در مورد
پدیدههای فوقطبیعی کرده و علاقهمندی روسها را در این زمینه زیر نظر
گرفتهاند، کافی است تا اشارهای به اسناد و اطلاعاتی که تحت عنوان «قانون آزادی اطلاعات» ارائه
گردیده، کنیم که تا حدودی روشن کننده است. این مدارک، در چندین بٌعد حاوی اطلاعات مهم آشکار کننده است. عجیبترین مدرک یک
یادداشت 4 صفحهای مورخ 7 ژانویه 1952 بود که پیشنهاد میکرد از طریق جذب یک تیم
از افراد با تواناییهای روحی بالا، ادراک فراحسی را به صورت یک «بمب اتمی» جاسوسی درآورند. بدیهی است
که این افراد میبایست عهدهدار جاسوسی برای سازمان سیا میبودند. این مدرک یک برنامه 3 ساله را به عنوان قدم اول برای یک
تلاش جدی در جهت تحقیقات ادراکات فراحسی(برای
کاربرد مطمئن در عملیات اطلاعاتی) پیشنهاد میکرد. به این ترتیب
آمریکا و روسیه جداگانه ولی به صورتی رسمی اعلام داشتند که مسابقة جنگ روانی را در مراحل اولیه، اما حیاتی دنبال میکنند.
همچنان که جنگ سرد جای خود را به
دوران رفع سردی روابط میداد، از میان آزمایشات جنجالبرانگیز، اولین نشانههای
مسابقة جنگ افزارهای سایکیک پدید آمد.
از زمان جنگ سرد به بعد، مسئله ارزیابی
تحقیقات نظامی مشکلتر گردیده است، زیرا طی سالیان زیاد، برای ظاهرسازی و عرضه غیر
واقعی وضعیت این پژوهشها، اقداماتی صورت گرفته که نفوذ
کامل به آنها را بسیار مشکل ساخته است.
اما به راستی دولت آمریکا و
روسیه چقدر دربارة پدیدههای روانی و روحی میدانند؟
و این دانش را چه موقع به دست آوردهاند؟ آیا توجه این دولتها به ماوراءالطبیعه
مشروع و موجه است؟ آیا ارائه اطلاعات غلط به منظور
گمراه کردن طرف مقابل قسمتی از مبارزه است؟ آیا این تحقیقات یک سیاست با تداوم است؟
آیا 30 سال زمان و میلیونها
دلار، صرف تحقیقات روی پدیدهای میشود که وجود نداشته است؟ آیا میتوان واقعاً
انتظار داشت که تعداد اندکی از معتقدان به امور ماوراءالطبیعه در سیستم اداری، دهه
بعد از دهه و دولت پس از دولت، بدون ایجاد نتایجی درست و مقرون به صرفه، قادر به
تداوم بخشیدن به این تحقیقات غیرمتعارف باشند؟
[1] -Ostrander
[2]-L. Schroeder
[3] -Wolfe Messing
[4] -Stefan Manczarski
[5] John Lamoth
[6] -G.A.Weleckادامه مطلب