دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

دنیای ماوراء الطبیعه

عرفان ، فراروان ، متافیزیک ، ارواح، طب گیاهی و...

پیوندها

معجزه و پدیده های خارق العاده و فراروان شناختی

جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۱۷ ب.ظ
انسان در مسیر زندگی خویش از بدو خلقت تاکنون، خود را با پدیده های شگفت آوری رو به رو می دیده است. شگفتی و جذابیت چنین پدیده هایی برای انسان بیشتر از آن رو بوده است که صیغه ای خارج از شکل معمول موجودات داشته اند، و به تعبیری، خارج عادت محسوب می شدند. در این که امور خارق العاده ، هدف مند و غایت محور بوده و با اثبات امر غیر معتاد و یا نفی امر معتاد، هدف خاصی را دنبال می کنند، تردیدی نیست، اما اموری از قبیل نوع غایت، و بهره مندی از مقبولیت الهی، آنها را از هم متمایز می کند. همین تنوع موجود در خوارق عادتی که با پیشینه ای طولانی به وقوع پیوسته است، موضوع مطالعه اندیشمندان بخصوص متکلمان گردیده و نظر آنان را نسبت به حقیقت و کیفیت تحقق آنها، به خود جلب کرده است. معجزه به عنوان مهم ترین و اصیل ترین امر خارق العاده است که روایات تاریخی متقن وقوع آن را به اثبات رسانده است. از آن رو که در گذر زمان شاهد خوارق عادت دیگری از قبیل کرامت، سحر، جادو و اموری از قبیل تله پاتی، هیپنوتیزم بوده ایم، در این نوشتار به تألیف امور یاد شده پرداخته و تفاوت آنها با معجزه را از نظر می گذرانیم. کلید واژه ها: معجزه، کرامت ، سحر، کهانت، شعبده، تله پاتی، هیپنوتیزم.مقدمهیکی از واقعیات هستی که هیچ شک و تردیدی در آن نیست، « خوارق عادت » است. به دلیل آن که تحقق امور خارق العاده با تحقق امور عادی فرق دارد، با پیش فرض های عرفی و عادی، قابل تصور و تحقق نیستند. از این رو، دیگران از آوردن مثل آن ناتوانند. از دیرباز توجه به چنین اموری و نیز کیفیت تحقق آنها، توجه متکلمان اسلامی و اهل اندیشه را به خود جلب کرده است. اهل عرف نیز به دلیل برجستگی این امور نسبت به سایر افعال عادی و خارق العاده بودن آنها در مرحله ی تحقق و عینیت یافتن، از التفات خاص به آنها غافل نبوده اند. تنوع موجود در خوارق عادت، امر دیگری است که انگیزه ی اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی را در کنکاش، تحقیق و تفحص در کیفیت و نحوه ی تحقق این امور برانگیخته است. خوارق عادت مشتمل بر غایتی هستند، ولی از آن روی که در نوع غایت و مشروعیت ( به معنای الهی بودن ) و عدم مشروعیت با هم مختلفند، شناخت این امور، امری لازم و ضروری به نظر می رسد. آنچه در پی می آید، تبیین بعضی از این امور، همچون معجزه، کرامت، سحر، جادو و برخی از امور فراروان شناختی مانند تله پاتی و هیپنوتیزم و نیز تفاوت آنها با معجزه است: مفهوم شناسی معجزه اهل لغت در معنای « معجزه » آورده اند: معجزه امر خارق العاده ای است که بشر از آوردن مثل آن ناتوان باشد. (1) و گفته اند: معجز به اصطلاح اهل ادب، اسم فاعل از « اعجاز » است و معنای اعجاز به فارسی، ناتوان کردن است؛ یعنی کسی سخنی بگوید، یا عملی انجام دهد، که هر کس نتواند چنان سخنی بگوید یا مثل آن عمل را انجام دهد. از این رو، بنا بر معنای لغوی، می توان اموری بسیاری را یافت که از بعضی اشخاص ظاهر می شود و دیگران مانند آن را نمی توانند بیاورند؛ مانند سحر، کهانت و تسخیر ( مثل این که از جن کمک می گیرد و خبر می دهد) ... البته تمام اینها متحقق به اسباب و علل خفیه ای است که افرادی که از این امور خفیه و صنایع بی بهره اند، نمی توانند مثل آن را بیاورند و چه بسا خیال می کنند که اینها معجزه ی حقیقی است. (2)آنچه بیش از هر چیز در تحقیق و بررسی یک مفهوم دارای اهمیت می باشد، معنای اصطلاحی آن است. علامه حلی در تعریف اصطلاحی معجزه آورده است: معجزه این است که پیغمبری به اجازه و امر خداوند کار خارق العاده ای را که ممکن و مطابق با عقل است و بر اساس علتی نامرئی صورت می گیرد و افراد دیگر، هر چند دانشمند و متفکر و نابغه باشند، نمی توانند انجام دهند؛ برای اثبات نبوت خویش از خود نشان می دهد. (3)به تعبیر محقق طوسی : معجزه ثبوت امر غیر معتاد یا نفی امر معتاد است و علاوه بر خارق العاده بودن، باید مطابق با دعوای کسی که معجزه می آورد نیز باشد. (4)ایشان در توضیح تعریف مزبور می نویسد: ثبوت امر غیر معتاد ( فعلی که طبق عادت نیست ) مثل امر منقلب کردن عصا به مار است ( چنان که حضرت موسی علیه السلام انجام داد ) و نفی چیزی که معتاد است؛ مثل منع کردن شخص قادر و توانا، از برداشتن حتی کوچک ترین اشیا. قید خارق العاده به جهت آن است که فعل معتاد ( فعلی که طبق عادت است ) یا نفی فعل غیر معتاد، دلالت بر صدق پیغمبری نمی کند؛ چرا که فعل معتاد یا نفی فعل غیر معتاد را به هر کس می توان نسبت داد و قید مطابق با دعوی بودن بدین منظور که مدعی نبوت، اگر برای اثبات نبوت خویش، بر بینا کردن شخص نابینا معجزه جاری کند، ولی آن معجزه مطابق با مدعای او نباشد؛ مثلا نه تنها شخص نابینا، بینا نشود، بلکه ناشنوا هم گردد، معلوم می شود که در ادعایش صادق نبوده است. (5)چنان که در قضیه ی مسیلمه کذاب آمده است که برای اثبات مدعای خویش، آب دهان در چاه انداخت تا آب آن زیاد شود، ولی آب چاه به جای فزونی، خشکید. بنابراین، معجزه، حقیقی باید از شرایط زیر برخوردار باشد: 1. خارق عادت بوده و مردم از آوردن مثل آن عاجز باشند. 2. تحقق آن یا به طور مستقیم از جانب خداوند تعالی و یا به امر او باشد. در صورتی که تحقق خارق العاده از جانب خدا باشد، از مدعی نبوت عمل محسوسی صادر نمی شود؛ بلکه پیامبر، تنها وقوع آن را از خدا طلب می کند، یعنی عمل مستقیما و بالمباشره به خدا مستند است؛ مانند شق القمر، تسبیح سنگ ریزه و مانند آن. و در صورتی که صدور معجزه به امر خداوند باشد، از شخص مدعی نبوت و پیغمبری عمل محسوسی صادر می شود؛ یعنی خود پیامبر فعل خارق العاده را انجام می دهد، اما به اذن الهی؛ مانند خبر دادن از غیب، تبدیل کردن عصا به مار و مانند آن. 3. مقارن دعوای نبوت و مطابق با ادعای او باشد. بنابراین، هر فعلی که واجد شرایط مذکور باشد، معجزه بودن و دلیل بر صدق دعوای مدعی نبوت است. کرامت کرامت، عبارت است از امر خارق العاده ای که به عنوان دلیل بر ادعای امامت ( یا بدون ادعای امامت ) انجام یابد. (6) از این رو، « اصطلاح کرامت اختصاص می یابد به سایر خارق العاده های الهی که از اولیای خدا صادر می شود. » (7)بنابراین، به خوارق عادتی که از اولیاء الله ( ائمه ی اطهار علیهم السلام ) صادر می شود « کرامت » و به خوارق عادتی که از سوی پیامبران صادر می شود « معجزه » می گویند. هر چند در صورتی تعمیم معنای معجزه به امر خارق العاده ای که از جانب خدای تعالی یا به امر او باشد، اطلاق معجزه بر کرامت نیز می تواند صحیح باشد. تفاوت معجزه با کرامت نکته ی قابل توجه در باب تفاوت بین معجزه و کرامت این است که معجزات نبویه همراه با ادعای نبوت از جانب نبی هستند، ولی کرامت اولیا، مشروط به ادعای امامت از جانب کسی نیست، بلکه گاهی با دعوای امامت مقارن است و گاهی بدون دعوای امامت انجام می گیرد. (8)نکته ی دیگر آن که کرامات اولیاء الله با تحدی صورت نمی پذیرد، اما معجزات با تحدی (9) مقارن و همراه است. به تعبیر دیگر، معجزه و کرامات از این حیث که هر دو بر اساس ولایت تکوینی نبی و یا امام انجام می شوند، همانند یکدیگرند، اما چون معجزه همراه با تحدی نبوت است؛ یعنی نبی دعوی نبوت نموده و با انجام معجزه، مبارز می طلبد ولی کرامت همراه با ادعا و تحدی نمی باشد، با یکدیگر تفاوت دارند. (10)مناقشات در کرامات اولیا و پاسخ آنهاهر چند صدور کرامات از اولیاء الله و ائمه ی اطهار علیهم السلام به دلالت روایات و شهادت تاریخ امری ثابت است، اما با وجود این، مناقشاتی در اصل امکان تحقق آنها صورت گرفته است. در ذیل، پس از بیان مهم ترین آنها، به نقد و بررسی هر یک می پردازیم. مناقشه اول اعتقاد به امکان وقوع چیزی مانند معجزه (11) از سوی غیر نبی مستلزم الغاء خصوصیت معجزه از معنا و ماهیت آن است. و با الغاء خصوصیت معجزه، که همان انحصاری بودن آن در انبیاست، تفاوت نبی از غیر نبی از بین رفته و در نتیجه، شناخت نبی و اثبات نبوت او، که غایت معجزه است، منتفی می گردد و این نقض غرض صدور معجزه از پیامبران است. نقد و بررسی: یکی از تفاوت های مهم بین معجزه و کرامت - چنان که گذشت- تحدی است و امام تحدی ندارد . بنابراین، صدور کرامات از اولیاء الله هیچ محذوری در تشخیص نبی و اثبات نبوتش ایجاد نمی کند. استاد جوادی آملی در تبیین این مسئله می نویسد: فرق بین این دو به تحدی و دعوای نبوت است و این فرق ثابت است؛ زیرا آن کسی که به ولایت نرسد، فاقد کرامت است. ولی نیز جز از طریق عمل به دستورات نبی نمی تواند به ولایت برسد. پس آن کسی که صاحب کرامت است، مطیع پیامبر و مقر به او بوده و هرگز دعوی و تحدی ندارد. در نتیجه، ظهور کرامت از غیر نبی ممکن است و بهترین دلیل بر امکان آن، وقوعش است؛ زیرا جریان تاریخ ، چنان که مستفاد از روایات و احادیث است، شاهد زنده ای است بر ظهور کرامات فراوانی که توسط اولیای الهی که پیامبر نبوده اند، انجام شده است. (12)مناقشه دوم لازمه ی جواز معجزه از اولیا، تجویز صدورآن از همه ی افراد است و لازمه ی صدور آن از همه ی افراد ، کثرت صدور خوارق عادت است و لازمه ی چنین امری آن است که خرق عادت، خود عین عادت شود و در این صورت، نه دلیل است بر نبوت نبی و نه بر کرامت ولی . ( 13)نقد و بررسی: 1. اگر بنا باشد صدور خارق عادت از اولیا موجب کثرت آن و در نتیجه ، عادی شدن آن باشد، همین اشکال درباره ی معجزه نیز صادق خواهد بود؛ زیرا در فرضی که خدای تعالی پیامبران زیادی را با معجزات مخصوص به خود فرستاده، لازم می آید خرق عادت موافق عادت شود. اگر مستشکل بگوید : هر چند تکثیر معجزات در پیامبران لازم آید، اما موجب عادی شدن نمی شود، یعنی شرط ظهور معجزات کثیره به دست پیامبران، عادی نشدن معجزات است، پاسخ آن است که همین ملاک، یعنی عادی نشدن خارق عادت به واسطه ی کثرت صدور، درباره ی کرامت اولیا نیز محقق است؛ یعنی کرامت در اولیا علیهم السلام نیست هر چند موجب کثرت شود، اما شرط آن این است که به حدی نرسد که از خارق عادت بیرون رود. (14) به بیان دیگر، ظهور خوارق عادت از سوی اولیا امکان داشته و تکثیر آن هم رو است. البته به گونه ای نیست که به حد عادت برسد و عادی شود. 2. مدار در معجزه بر نادر الوقوع بودن آن نیست تا کثرت وقوعش موجب خروج آن از اعجاز شود، بلکه ملاک معجزه دو امر است: اول. خارق العاده بودن ( مستند نبودن به اسباب و علل عادیه )؛ دوم . از عنایت خاصه الهیه بودن . بنابراین، قلت وقوع یا کثرت وقوع فعلی، تأثیری در معجزه بودن و نبودن آن ندارد. (15)مناقشه سوم وجود معجزه در غیر انبیا، موجب کم شدن رغبت مردم به انبیا و متفرق شدن از آنهاست؛ چرا که علت وجوب اطاعت مردم از انبیا، ظهور معجزه از جانب آنهاست. از این رو، هرگاه غیر انبیا، که اطاعت از آنها واجب نیست، در اعجاز شریک انبیا باشند، موقعیت انبیا از بین رفته و موجب قلت رغبت مردم به آنها می شود. نقد و بررسی: وجود اعجاز در غیر انبیا موجب تحقیر و زوال موقعیت والای انبیا و قلت رغبت مردم به آنها نیست؛ چرا که انبیا غیر از اعجاز دارای صفات و ملکاتی خاص خود هستند که موجب عظمت آنها در نزد مردم می شود و مشارکت اولیا با انبیا در اعجاز، دلیل بر این نمی شود که در همه چیز با انبیا مشترک هستند. پس انبیا به خاطر فزونی ملکاتی که دارند، مورد بی رغبتی مردم واقع نمی شوند، (16) بلکه می توان گفت: این امر موجب جلالت قدر آنان می گردد؛ زیرا کرامت انبیا به برکت اقتدای مردم به آنان می باشد. مناقشه چهارم اگر ظهور معجزه از انسان صادقی که نبی نیست، جایز باشد، هر آینه اظهار معجزه بر هر کسی که صادق است، جایز خواهد بود. نقد و بررسی: ملاک اعجاز تنها صادق بودن صاحب معجزه نیست؛ ملاک دیگری نیز دارد و آن اینکه انسان صالح، متعبد و صاحب منزلت زیادی نزد خداوند باشد و این برای هر مخبر صادقی صحیح نمی آید، بلکه در حق پیامبران و اولیای الهی صادق خواهد بود. (17) علاوه بر آن که در پیامبر، این معجزه همراه با دعوی نبوت است. اعمال مرتاضاندر تعریف افعالی که مرتاضان انجام می دهند، آورده اند: « اموری هستند که اسباب و علل عادی نداشته ، اما اسباب غیر عادی آنها کمابیش در اختیار بشر قرار می گیرد و می توان با آموزش ها و تمرین های ویژه ای به آنها دست یافت. » (18)سحریکی از نویسندگان در تعریف « سحر » می نویسد: در فارسی، به معنای جادویی و افسون است به عبارت دیگر، نمایش دادن باطل است به صورت حق. (19)سحر از نظر مفهوم عام که شامل « کهانت » نیز می باشد، عبارت است از: الفاظ و اوراد خاص یا اعمال مخصوصه ای که با تکرار و تمرین آنها، انجام دهنده آن بر بعضی از قوای طبیعی و غیر طبیعی تسلط می یابد و به نفع خود، آنها را قبضه می کند؛ با توجه به این که تأثیر آن عبارات و کلمات یا ریاضت و اعمال، کاملا محدود است و در تحت شرایط خاص از زمان و مکان معین، دارای تأثیر است. (20)برخی هم آورده اند: سحر، کاری است که آدمی می تواند با دمیدن و تکرار بعضی کلمات یا انجام بعضی اعمال، قوای فوق العاده عظیم جهان را به نفع خود قبضه کند. (21)در کتاب تاریخ جامع ادیان در بیان اموری که وسیله ی تسخیر یا غلبه بر قوای غیبی هستند، آمده است: سه موضوع که بدویان آن را وسیله غلبه بر قوه و نیروی غیبی می دانند، عبارتند از: 1. عقیده به فتیش « fetishism »؛ یعنی استفاده و استمداد از قوه مخفی و مستور در اشیای بی جان. 2. دومین طریقه سحری، شمینیزم است و مقصود از آن، تصرف در قوای روحی و غیبی جها ن است. در این طریق، یک نفر « دشمن » که دارای این چنین قوه ی غیبی است. در بدن انسان دیگر تأثیر می کند؛ یعنی روحی معین را از بدن او خارج یا به جسم او داخل می کند. 3. سومین طریقه، سحر عوامانه است که منحصرا به دست کاهن یا ساحر نیست، بلکه در نزد تمام افراد قبیله یا گروه معمول است که به کمک صاحبان ارواح غیبی و فتیش ها یا شمن ها، یا بدون آنها، ولی همواره با ترکیباتی معین، با وسایلی ساده و بسیار ابتدایی به خیال خود سعی می کنند از مضرات و شرور ارواح موذی جلوگیری کنند یا ارواح مفید را به نفع خود به کار وادارند. (22)کهانت صاحب کتاب تقویم المعارج در بیان « کهانت » آورده است: عملی بود که سابقا در میان مردم بود و خلق در زمان فترت که پیامبری نبود، رجوع به کاهن می کردند و ایشان بعضی اخبار می دادند یا راست یا دروغ . وجه اطلاعشان بر غیوب، چند وجه بود: یکی فراست؛ یعنی به واسطه ی شعوری که داشتند، حدس می زدند که چنین و چنان می شود. یا از جهت ذکای قلب، خبر می دادند؛ زیرا که از طبع بشر است که هرگاه فی الجمله ریاضتی بکشد، قلب او صاف می شود و از بعضی چیزها اطلاع به هم می رساند و بعضی هم از وسوسه شیاطین بود؛ چرا که اگر انسان مرتاض شد و از اهل حق نباشد و خداوند او را حفظ نفرماید، شیاطین به او تعلق می گیرند و بعضی اخبار هم برای او می آورند و اخبار شیاطین به چند وجه بود که بعضی از زمین بود که می دیدند، اتفاقات عالم را خبر می آوردند. بعضی هم از اخبار آسمان بود و قبل از بعثت خاتم صلی الله علیه و آله شیاطین می رفتند بالا و استراق سمع می کردند و بعد از آن خبر می آوردند برای اولیای خود و اما الان از بالا رفتن ممنوعند و خداوند ایشان را منع می فرماید به واسطه شهب. چنان که در کتاب مجید خود می فرماید: ( و انا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن یستمع الان یجد له شهابا رصدا ) ( جن : 9 )؛ یعنی و بعد از آن که شیاطین کلمه ای می شنیدند، بعضی اخبار هم از خود داخل می کردند و می گفتند. (23)با توجه به مطالب یاد شده ، می توان گفت: کهانت نزدیک سحر یا اخص از آن است. شعبده در تعریف « شعبده » آورده اند: تردستی و نیرنگ هایی است که حقه بازها انجام می دهند و این نیست مگر یک نحوه بازی که با سرعت انجام می گیرد، به گونه ای که ناظرین ملتفت نمی شوند. (24)تفاوت معجزه با امور مذکورآیه الله مصباح در این زمینه می نویسد: به طور مقدماتی باید دانست که امور خارق العاده، اموری هستند که نمی توان کلیه ی اسباب و علل آنها را به وسیله آزمایش های حسی شناخت، بلکه شواهدی یافت می شود که در پیدایش این گونه پدیده ها نوع دیگری از عوامل مؤثر است و متخصصان علوم مختلف گواهی می دهند که این کارها بر اساس قوانین علوم مادی و تجربی انجام نمی یابد. (25)امور خارق العاده به دو بخش کلی تقسیم می شوند: 1. اموری که هر چند اسباب و علل مادی ندارند، اما اسباب غیر عادی آنها کمابیش در اختیار بشر قرار می گیرد و می توان با آموزش ها و تمرین های ویژه ای به آنها دست یافت؛ مانند اعمال مرتاضان، سحر و مانند آنها. 2. کارهای خارق العاده ای که تحقق آنها منوط به اذن خاص الهی است. این گونه خوارق عادت مخصوص بندگان برگزیده خداست و اختصاص به پیامبران ندارد، بلکه گاهی سایر اولیای خدا هم از آنها برخوردار می شوند که به اصطلاح کلامی، در حق غیر انبیا، کرامت خوانده می شود و در حق انبیا، معجزه. (26)بنابراین، می توان تفاوت معجزه را با اموری همچون سحر، کهانت ، شعبده و اعمال مرتاضان، چنین دانست: الف. کارهای ساحران و مرتاضان با وسایل مادی و یک سلسله تمرینات عادی انجام می شود، ولی معجزه بدون وسیله مادی و مقدمه و تمرین صورت می گیرد. ب. کارهای جادوگران و مرتاضان از دیگران آموخته شده و به دیگران نیز آموزش داده می شود، ولی معجزه نه از کسی آموخته شده و نه قابل آموزش دادن به افراد دیگر است. ج. کارهایی که ساحران، مرتاضان، شعبده بازان، کاهنان و افرادی نظیر آنان انجام می دهند، از هر کس صادر می شود، هر چند، شخص کافر یا فاسد باشد. ولی معجزه فقط از پیامبرانی که پاک و صالح و شایسته ترین بندگان خدا هستند، ظاهر می شود؛ چرا که آنان معجزه را فقط در ارتباط با خدا و به عنوان رهبر دینی انجام می دهند و ناگفته پیداست که خداوند افراد ناشایست را رهبر جامعه نمی کند. د. ساحران و مرتاضان آنچه را انجام می دهند، از خود و هنر خویش می دانند، ولی کارهای خارق العاده ای را که پیامبران انجام می دهند، صرفا از طرف خدا دانسته و به اذن و اراده خدا انجام می دهند. ه. کارهای ساحران و مرتاضان اغلب برای مطامع دنیوی و سودجویی و هوس های پست انجام می گیرد، ولی معجزه فقط برای اثبات رسالت و ابلاغ دین الهی و هدف های مقدس تربیتی است و هیچ هدف مادی از آن ندارند. و. کارهای ساحران و مرتاضان محدود به بعضی مکان ها و شرایط معین و قیود خاصی انجام می شود، ولی معجزات پیامبران چنین محدودیت هایی ندارند و در شرایطی که لازم باشد و فقط با توجه به اذن خدا انجام می گیرد. ز.کارهای مرتاضان و ساحران منحصر به افراد معین نیست، بلکه برخی افراد دیگر هم می توانند انجام دهند، ولی معجزات انبیا مقابله به مثل نمی شود. پس شخص دیگری که پیامبر نیست، هرگز نمی تواند انجام دهد. (27)علامه مجلسی به نقل از شارح المقاصد در این خصوص می نویسد: سحر اظهار امر خارق العاده از نفس شریر خبیث است که آن را به وسیله اعمال مخصوصی که قابل آموزش هستند انجام می دهند. و از این دو جهت، یعنی صدور آنها از نفوس شریره و خبیثه و قابل تعلم و یادگیری بودن، با معجزه و کرامت فرق دارند؛ زیرا این دو فقط از انسان های شایسته و مورد تأیید خداوند مانند پیامبران و امامان ظاهر می شود و قابل تعلیم و تعلم هم نیستند. از دیگر وجوه افتراق سحر با معجزه و کرامت اختصاص سحر و جادو و ... به زمان ها و مکان ها و شرایط خاص است و دیگری نیز می تواند در مقام معارضه، مانند آن را بیاورد و شخص متصف به قدرت سحر متصف به رجس و فسق است، در حالی که معجزه و کرامت از این امور بری هستند. (28)تله پاتییکی از امور فراروان شناختی - که مورد سخن ماست- « تله پاتی » است. در تعریف آن، تعابیر گوناگونی ارائه شده است. برخی گفته اند: تله پاتی از دو کلمه « تله » به معنای « دور » و « پاتوس » به معنای « احساس » گرفته شده است؛ یعنی احساس از دور و آن ارتباط روان انسان با دیگری از راهی بجز حواس معمولی است. (29)بعضی هم گفته اند : تله پاتی عبارت از این است که شخصی از فاصله ای، رابطه ای فکری با شخص دیگری برقرار سازد، آنچه را او فکر می کند، بفهمد و چیزی را که خود می اندیشد، او درک کند، یا واقعه ای را که در محلی دور دست اتفاق می افتد، بدون آن که رابطه های مادی بین او و آن محل برقرار باشد، آن واقعه را ببیند و از آن باخبر گردد. (30)در تعریفی دیگر از تله پاتی آمده است: تله پاتی به معنای انتقال فکر و رابطه معنوی و ارتباط فکری میان دو نفر از راه دور و همچنین به معنای القای مطلبی از راه دور از طرف کسی برای کس دیگر از طریق انتقال فکر است. (31)در اینکه آیا قدرت و نیروی تله پاتی در همه ی افراد انسان وجود دارد یا خیر، نظرات مختلفی وجود دارد. نویسنده ی کتاب حقیقت روح در این باره می نویسد: قدرت خواندن افکار دیگران برای همه کس امکان ندارد، به طوری که عده ی بسیاری از انسان ها دارای این قدرت نیستند. لکن وجود آن یک حقیقتی است که علم روان شناسی جدید در صحت آن تردید ندارد... در نتیجه آزمایشات مکرر، ثابت شده که « مدیوم » های (32) تله پاتی بعضی از اوقات موفق می شوند و گاهی هم موفق نمی شوند. حتی با نزدیک بودن مسافت، مدیوم نمی تواند افکار طرف مقابل را بخواند، ولی گاهی از مسافت دور هم می تواند بخواند. (33)در عین حال، بعضی معتقدند که همه افراد انسانی از نیروی تله پاتی بهره مندند. در کتاب نیروی ناشناخته در انسان چنین آمده است: همه، قدرت و نیروی تله پاتی را دارند، منتها بسیاری از افراد از وجود چنین نیرویی در خود بی خبرند و از این رو، کمتر از آن بهره گرفته می شود. همان طور که شخص می تواند با ورزش اندام را قوی کند، به همان طریق می توان به تدریج با تمرینات مداوم نیروی تله پاتی را در خود پرورش داد... برای تقویت و شکوفایی نیروی تله پاتی، روش های مختلفی وجود دارد که یکی از آنها «هیپنوتیزم » است. دراویش و مرتاضان، اکثرا از طریق خود هیپنوتیزم به خلسه رفته، حقایقی را کشف می کنند. (34)به نظر می رسد از آن رو که انسان دارای قوا و استعدادهایی است که از سوی خداوند تعالی در نهاد او قرار داده شده است. و نوع انسانی از این موهبت الهی بهره مند است، تعریف اخیر درست تر باشد. در همه افراد انسان این قوه و نیروی تله پاتی وجود دارد؛ برخی درصدد شکوفایی آن برمی آیند و بعضی از آن بی خبرند. هیپنوتیزمهیپنوتیزم، از لفظ یونانی گرفته شده و به معنای « خواب » است. در چیستی و کیفیت آن تعابیر گوناگونی وجود دارد. در کتاب راز درون آمده است که اولین بار، این نام را جیمز برید به کار برده است و آن خوابی است که در اثر تلقین اشخاص مخصوصی به نام « عامل » یا « هیپنوتیزور » به معمول دست می دهد. به عبارت دیگر، هیپنوتیزم حاصل القائات ممتد عامل در معمول است. (35)بعضی دیگر، در تعریف هیپنوتیزم آورده اند: هیپنوتیزم عبارت است از خواب مصنوعی که در اثر تمرکز نگاه طولانی به یک نقطه روشن و نورانی و یا در اثر توجه خاص نسبت به یک موضع برای انسان حاصل می شود. (36)پس می توان گفت: هیپنوتیزم، یک حالت القایی ارادی است که در آن هوشیاری و آگاهی سوژه، فوق العاده افزایش می یابد. این آگاهی عمدتا بر روی مطالبی تمرکز می کند که توسط هیپنوتیزور به او ارائه می شود. معمولا سوژه پس از بیدار شدن کوچک ترین خاطره ای از وقایع و حوادث زمان هیپنوتیزم ندارد. (37)در باب پیدایش هیپنوتیزم باید گفت: گرچه موضوع خواب مصنوعی در میان اقوام گذشته مانند کلدانی ها، آشوری ها، مصری ها، هندی ها، ایرانی ها و نظایر اینها کم و بیش شهرت داشته و برخی از کاهنان در گوشه و کنار مشغول تداوی بیماران از راه خواب مصنوعی بوده اند، ولی تا اواسط قرن هجدهم اثری از این علم در اروپا دیده نمی شد و برای نخستین بار، پزشک مشهور اتریشی فرانسوا آنتوان مسمر در حدود سال 1775 اظهار کرد که در آدمی نیروی سیال مغناطیسی وجود دارد که می شود از راه اراده، آن را بر دیگران نفوذ داد. (38)آیا هیپنوتیزم یک خواب است؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: با توجه به تعریف و کیفیت آن معلوم می گردد که هیپنوتیزم نمی تواند خواب باشد. هر چند ظاهر فرد هیپنوتیزم شده به فردی که در حال خواب است، شباهت هایی دارد، ولی در هیپنوتیزم ، علاوه بر قدرت تفکر، امکان صحبت، قضاوت، راه رفتن و مانند آن وجود دارد، به گونه ای که فکر سوژه بر روی موضوع خاص ( صحبت های هیپنوتیزور) تمرکز فوق العاده ای پیدا می کند و بین او و فرد هیپنوتیزور، ارتباط عاطفی خاصی برقرار می شود که در حالت خواب نمی توان نظیر آن را مشاهده کرد و شاید به همین دلیل آن را « خواب مصنوعی » نامیده اند. (39)تفاوت معجزه با تله پاتی و هیپنوتیزمبا توجه به آنچه در تعریف معجزه، تله پاتی و هیپنوتیزم و کیفیت و شرایط تحقق آنها بیان شد، می توان تفاوت آنها را در امور ذیل برشمرد: 1. هم تله پاتی و هم هیپنوتیزم در اثر یک سلسله تمرینات برای شخص حاصل می شوند، ولی معجزه بدون هیچ مقدمه و تمرینی صورت می پذیرد. 2. تله پاتی و هیپنوتیزم قابل تعلیم و تعلم هستند؛ یعنی آموخته می شوند و به دیگران نیز آموزش داده می شوند؛ ولی تعلیم و تعلم در معجزه راه ندارد. 3. این دو از هر کس، چه کافر، چه فاسق و چه مؤمن، می تواند حاصل اید، ولی معجزه فقط از پیامبران و اولیاء الله که پاک و صالح و شایسته ترین بندگان خدا هستند، ظاهر می شود، چرا که معجزه برای اثبات رهبری امت است و معلوم است که خداوند افراد غیر صالح را رهبر جامعه نمی کند. 4. این دو ممکن است به اغراض مختلف شیطانی انجام گیرد، ولی معجزه فقط برای اثبات رسالت و ابلاغ دین و مقدسات الهی به وقوع می پیوندد و هیچ غرض شخصی و شیطانی در آن راه ندارد. 5. تحقق این دو، مقید به بعضی مکان ها و زمان ها و شرایط خاص و محدود است، ولی معجزات پیامبران چنین محدودیت هایی ندارد و در هر شرایطی که پیغمبر صلاح دانست، به اذن الهی از او صادر می شود. 6. گاهی مدیوم و هیپنوتیزور در کار خود موافق نیستند، ولی در معجزه چنان نیست که هرگاه پیغمبر آن را به اذن خدا اراده کند، انجام نگیرد. در خاتمه بجاست به حکم امور مزبور از نظر شرع مقدس اسلام اشاره نماییم، این امور فی حد نفسه و به عنوان حکم اولی، در شرع مقدس منهی عنه نیستند، اما با توجه به لحاظ های دیگر، مثل تعلق مفاسد و ضرر و اضرار به سبب آنها و القا در حرام و گناه به واسطه آنها، به عنوان ثانوی متعلق نهی شرع مقدس قرار می گیرند. پی نوشت ها: 1- خلیل جر، فرهنگ لاروس، تهران، امیرکبیر، 1363، ج 1، ص 1130.2- ر.ک . علی اکبر مروج الاسلام، کرامات رضویه، چ چهارم، مشهد، نشر مشهد، ج 1، ص 7-9.3- غلامحسین رحیمی اصفهانی، درس هایی از اصول عقاید اسلامی، قم، حکمت، 1362، ص 264-268.4- حسین بن یوسف حلی، کشف المراد، تعلیقه ی حسن حسن زاده آملی، چ هفتم، قم، مؤسسه ی نشر اسلامی، 1417، ص 474.5- همان، ص 474-475.6- ر.ک. عضدالدین عبدالرحمن ایجی، شرح المواقف، بیروت، دارالجلیل، 1417، ج 3، ص 464-465.7- محمد تقی مصباح، آموزش عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی ، 1367، ص 90.8- میثم بحرانی قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسین، به اهتمام سید محمود مرعشی، چ دوم، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1406، ص 182.9- تحدی، مبارزه طلبیدن برای اثبات دعوی است، به این معنا که مدعی نبوت هنگام معجزه آوردن از کسانی که موافق با دعوای او نیستند و او را تصدیق نمی کنند، می خواهد تا آنها هم مثل آنچه را که او آورده است. بیاورند و چون نتوانند، محکوم گردند. 10- عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجا، 1367، ص 312.11- در این قسمت از بحث هر جا که در حق اولیا تعبیر معجزه آورده شده، مراد کرامت است. 12- عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص 313.13- محمد بن عمر فخر رازی، البراهین فی علم الکلام، تهران، دانشگاه تهران، 1342، ج 2، ص 110، با دخل و تصرف. 14- همان، ص 143.15- سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، قم، منشورات الشریف الرضی، 1409، ج 5 ، ص 76.16- حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، تعلیقه ی جعفر سبحانی، قم، مؤسسه ی امام صادق علیه السلام، 1375، ص 160-161.17- همان، ص 162-163.18- محمد تقی مصباح، پیشین، ص 88-89.19- علی اکبر مروج الاسلام، پیشین، ص 7-9.20- سید ابوالقاسم حسینی، در جست و جوی دین طبیعی و جاودانی، ص 206.21- جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، یا ادیان بشر، ترجمه ی علی اصغر حکمت، چ چهارم، 1370، ص 15.22- ر.ک. همان، ص 7-15.23- محمد کریم خان کرمانی، تقوم المعارج، ص 82-88.24- همان.25- محمد تقی مصباح، پیشین، ص 88.26- ر.ک. همان، ص 89، با تلخیص.27- ر.ک. غلامحسین رحیمی اصفهانی، پیشین، ص 264-265.28- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1403، ج 60، ص 37.29- ر.ک. احمد زمردیان، حقیقت روح، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368، ص 131-132.30- زین العابدین قربانی، به سوی جهان ابدی، قم، شفق، 1363، ج 1 و 2، ص 152.31- احمد زمردیان، پیشین، ص 231-232.32- مدیوم: واسطه، کسی که واسطه احراز ارواح می شود. ( محمد معین، فرهنگ فارسی، ج 3، ص 397).33- احمد زمردیان، پیشین، ص 34.34- محمد مهدی علیخواه، نیروی ناشناخته در انسان، تهران، جمال الحق، 1371، ص 73-74.35- ر.ک. احمد زمردیان، پیشین، ص 224.36- زین العابدین قربانی، پیشین، ص 138.37- اورماند مک گیل، دائره المعارف هیپنوتیزم، تهران، جمال الحق، 1372، ص 150.38- زین العابدین ، قربانی، پیشین، ص 138.39- اورماند مک گیل، پیشین، ص 149-150.منبع: مجله معرفت 113

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی